دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

سعید نفیسی

No image
سعید نفیسی

كلمات كليدي : طب سنتي،پزشكي، ادبيات، معمار نثر جديد، شوروي

نویسنده : كبري شوندي مطلق

شرح زندگی دکتر نفیسی در واقع شرح تاریخ و مرحله‌گذار از طب سنتی به پزشکی مدرن در ایران است. زیرا زمانی که او متولد می‌شود و رشد می‌یابد، درست مقارن اوایل حکومت رضا شاه است که پزشکی مدرن تازه در ایران پا می‌گیرد. مدرسه طب به دانشکده پزشکی تغییر نام می‌یابد و ایران گام‌های بلندی را در جهت تربیت پزشکان جوان برمی‌دارد. درست در دو دهه اول قرن بیستم میلادی است که این تغییر و تحولات در جامعه ابعاد گسترده‌تری می‌یابد.

سعید نفیسی خود درباره خانواده‌اش چنین می‌گوید: «پدرم دکتر علی‌اکبر نفیسی ناظم الاطباء که از پزشکان معروف روزگار خود بود، در 1263ق در کرمان ولادت یافت تا 19 سالگی در آن شهر می‌زیست. مدرسه دارالفنون را در 1268 در تهران تاسیس کردند و مهم‌ترین رشته‌ای که در آن تدریس می‌کردند، طب جدید بود.

در 1282 از تهران به همه فرمانروایان ولایت دستور دادند که از هر شهری جوانانی از خاندان‌های دانشمندان را که شایسته دانش‌اندوزی در این مدرسه باشد، به تهران بفرستد. محمد اسماعیل‌خان وکیل‌الملک نوری، حکمران معروف کرمان پدرم را برای همین کار به تهران فرستاد و وی دوره طب دارالفنون را در چهار سال به پایان رساند.»[1]

خانواده پدری او تا یازده پشت همه پزشک بودند و نیای یازدهمش حکیم برهان‌الدین نفیس بن عوض بن حکیم کرمانی، صاحب تألیفات عدیده در طب که برخی از آنها تا روزی که طب قدیم در ایران تدریس می شد جزو کتب درسی بود.[2]

کارنامه سعید نفیسی

تحصیلات سه ساله ابتدایی را در مدرسه شرف، یکی از نخستین مدارس جدید که پدرش تأسیس کرده بود، گذراند و تحصیلات متوسطه را در مدرسه علمیه، یگانه مدرسه‌ای که دوره متوسطه داشت، در اواخر بهار سال 1288، در تهران به پایان رسانید. تازه به پانزده سالگی قدم نهاده بود که برادر بزرگترش، دکتر اکبر مؤدب نفیسی، در سفری که در سال 1327 به اروپا می‌رفت، او را برای ادامه تحصیل با خود به آنجا برد. نفیسی که زبان فرانسه را سه سال در مدرسه علمیه فراگرفته و اندکی می‌دانست، تحصیلات خود را در شهر نوشاتل سویس و دانشگاه پاریس انجام داد و در سال 1297 به ایران بازگشت و ابتدا به تدریس زبان فرانسه در دبیرستان‌های تهران پرداخت و بعد در وزارت فلاحت و تجارت و فواید عامه مشغول خدمت شد.[3] در سال 1308ش از طرف وزارت فرهنگ به تدریس در دانشکده حقوق و ادبیات منصوب شد و سال‌ها در سمت استادی دانشگاه تهران به تدریس اشتغال داشت.[4] ناگفته نماند که وی با پری مرز خانم دختر انتخاب‌الملک فرزاد ازدواج کرد، که فرزندان او دو پسر و دو دختر می‌باشند.[5] وی از پرکارترین و معروف‌ترین نویسندگان این عصر است که تالیفات او به 250 کتاب و رساله می‌رسد و تعداد مقالاتش از 1000 فقره افزونتر است.

فعالیت‌های سعید نفیسی

نفیسی در شهریور ماه 1301 سردبیری مجله ادبی پرتو را، که مدیریت آن با میرزا محمدعلی خان واله خراسانی بود، به عهده گرفت؛ ولی چون پس از نشر سه شماره، مجله به صورت روزنامه سیاسی درآمد، از آن کناره‌گیری کرد. نفیسی نویسندگی مجله شرق را نیز، که امتیاز آن با محمد رمضانی مدیر کتابفروشی خاور بود و در سه نوبت به سال‌های 1303 و 1305 و 1309 منتشر شد، به عهده داشت.[6]

استاد نفیسی با نشریات زیادی؛ همچون پیام نو، ارمغان، دانشکده ادبیات، آینده، مهر، نامه فرهنگستان، مردم شناسی، یادگار، شفق، سالنامه دنیا، تقدٌم، همکاری نزدیک داشت.[7] نفیسی پس از تجربه ارشاد، آفتاب، اطلاعات، عصرجدید و ستاره ایران، سردبیری وطن را پذیرفت.[8]

در 1297 آقای حسین علا در حکومت صمصام‌السلطنه بختیاری مامور تشکیل وزارتخانه جدیدی به نام وزارت فلاحت و تجارت و فواید عامه شد و در صدد برآمد، مجله‌ای به عنوان مجله فلاحت و تجارت تاسیس کند. در آن زمان انجمن ادبی معروف دانشکده تاسیس شده بود و مجله‌ای به همین نام منتشر می‌کرد که مرحوم بهار مدیر آن بود و تهیه مقالات و تصحیح و طبع آنها به عهده استاد سعید نفیسی بود. ایشان در سال 1300 رئیس اداره راه دماوند شد و در سال 1302 روزنامه امید «عهد انقلاب» را با همکاری میرزا آقاخان فریور تأسیس کرد و در سال 1303مجله شرق را بنیان نهاد،و در همین سال به ریاست اداره استخدام وزارت فلاحت و سپس به ریاست مدرسه عالی تجارت منصوب شد، در اسفند ماه 1313 وارد دانشگاه تهران گردید، در بهمن 1315 در بانک ملی نیز به خدمت مشغول شد، در شهریور ماه 1315 تصدیق استادی وی برای کرسی تاریخ بعد از اسلام صادر شد. در شهریور ماه 1315 سفری به مسکو کرد و در بهمن 1317 به دریافت نشان اول علمی مفتخر گردید.

نفیسی هنگام مرگ 74 سال داشت. مرحوم نفیسی از سال 1318 همکاری خود را با رادیو ایران آغاز کرد از سال 1340برنامه یادداشت‌های یک استاد را پایه‌گذاری کرد. از سال 1341 نیز برنامه «در مکتب استاد» با ارشاد و شرکت وی آغاز شد. [9]

چندی نیز در دبیرستان نظام تدریس می‌کرد. هنگام که دانشگاه تهران تاسیس شد به دانشگاه منتقل شده و نخست در دانشکده حقوق و سپس در دانشکده ادبیات مامور تدریس شد.[10]

استاد سعید نفیسی در اسفند 1341 به تدریس منابع تاریخ ایران در موسسه مطالعات و تحقیقات تاریخی پرداخت. در سال 1344 برای چندمین بار به اتحاد جماهیر شوروی سفر کرد و در کنگره‌ها و دانشگاه‌ها و محافل ادبی بسیاری شرکت جست.[11]

تحولات زمانه و مراودات نفیسی با بزرگان آن عصر

استاد نفیسی با بزرگان آن روزگار؛ همچون ملک الشعرای بهار، عارف قزوینی، میرزاده عشقی، ادیب الممالک فراهانی، آصف الممالک کرمانی، وقارالسلطنه شیرازی، میرزا محمد نجات خراسانی، محمدمهدی میرزا مرآت‌السلطان کرمانشاهی، حاج عبدالحمید ملک الکلامی کردستانی و دیگر بزرگان ادب فارسی که با پدر وی مراوده داشتند، آشنا شد. به گفته خود استاد، همین امر سبب شد که در آغاز کار به محیط ادبی تهران وارد شود و ذوق فطری وی پرورش یابد و بر تجاربش افزوده گردد.[12]

انقلاب سوسیالیست‌های بلشویک اوضاع روسیه را دگرگون کرده و یکی از بزرگترین امپراتوری‌های جهان از پا درآمده بود. دولت ایران حکومت شوروی را به رسمیت شناخت و روتشتاین، نخستین سفیر شوروی، وارد تهران شد و پس از چندی نفیسی با چایکین،[13] مترجم سفارت شوروی که فارسی را بسیار خوب می دانست، آشنا و دوست شد. او را با همه ادبای معروف آن روز تهران آشنا کرد. چندی پس از تأسیس سفارت شوروی، نمایندگی بازرگانی شوروی هم در تهران دایر شد و نفیسی با گالونف، خاورشناس دیگر روس که مترجم فارسی نمایندگی بود و او هم فارسی را خوب می‌دانست، آشنایی یافت و او را با دانشمندان دیگر ایرانی، از جمله سید احمد کسروی آشنا کرد.[14]

نفیسی تنها کسی بود که با اقبال لاهوری مکاتبه داشت، آشنایی او با اقبال از سال 1929م/1308ش شروع شد.[15]

شخصیت و خُلقیات نفیسی

به گفته استاد عبدالحسین زرین‌کوب، نفیسی شخصیتی است، چند بعدی: مورخ، محقق، ادیب، منتقد، نویسنده، مترجم، زبانشناس، روزنامه نگار.[16]

همسرش پریمرز نفیسی می‌گوید: نفیسی واقعاً عاشق کتاب بود. او مصرف مفید و به جای پول را فقط در خریدن کتاب می‌دانست؛ به طوری که ضروری‌ترین احتیاجات شخصی خود را در این راه صرف می‌کرد. می‌گویند در مدرسه شاگرد زیاد منظمی نبود، ولی هوش و حافظه‌اش عالی بود. مطالعه را از همان اوایل جوانی دوست داشت. عقیده داشت کتاب باید چاپ شود و به دست مردم برسد. کتاب را نباید حبس کرد و جلوی پیشرفت فکری مردم را گرفت. باید وسیله بدست مردم داد تا هر کس هر قدر مایل است، مطالعه کند، و روشن بین و روشنفکر شود و این مسئله را یک قدم اساسی برای پیشرفت جامعه و بخصوص جوانان می‌دانست. هیچ وقت با هیچ ناشری در گرفتن حق تألیف سخت نمی‌گرفت.[17]

سعید نفیسی در جمع‌آوری کتاب حریص بود، هر نوع کتاب و نوشته و مجله، مربوط یا نامربوط به رشته‌های تخصصی خود جمع می‌کرد. حدود پنجاه سال از دوران زندگی را صرف این کار کرد. شاید بهترین مجموعه کتاب‌های روسی درباره ایران از آنِ او باشد. او توانسته بود به مناسبتِ مسافرت‌های متعددی که به شوروی رفته بود، در طول چهل سال آخر زندگی اش اکثر آثار روسی درباره ایران را گردآوری کند.[18]

نفیسی مردی بود پاکدل و خوشرو. وقتی از کسی می‌رنجید، رودرروی از او گِله می‌کرد.[19] اگر چه در نویسندگی بی‌پروا بود و گاه نوشته‌اش موجب رنجش دوستان می‌گردید، چون نیتی پاک داشت، خیلی زود با دوستانِ آزرده، صفا می‌کرد. تند برمی‌آشفت و تندتر از آن آرام می‌گرفت. نفیسی صاحب صفات برجسته‌ای بود که مجموع آنها کمتر در فردی یافت می‌شد.[20]

آثار نفیسی

در سال 1290، اولین اثر سعید نفیسی؛ یعنی ترجمه کتاب «معالجه تازه برای حفظ دندان و دهان» با پشت جلد «ترجمه سعید بن ناظم‌الاطباء» منتشر گردید.[21]

ترجمه‌هایی؛ همچون ایلیاد و اودیسه، آرزوهای بر باد رفته، فرو افتادگان، عشق چگونه زایل شد، نایب چاپارخانه و غیره...

تصحیح و مقابله و انتشار متون ارزنده فارسی نظیر: تاریخ گیتی گشا، تاریخ مسعودی، دستور الوزراء، دیوان‌های انوری، رشید وطواط، اوحدی مراغی، نظامی، خیام و غیره.. [22]

آثار باقیمانده از سعید نفیسی اعم از تاریخ و ادبیات و ترجمه، بالغ بر یکصد و بیست جلد می‌باشد. نامبرده حدود 50 سال به تدریس و تحقیق اشتغال داشت.[23]

از نفیسی دو مجموعه داستان(ستارگان سیاه و ماه نخشب)، یک نمایشنامه کوتاه(آخرین یادگار نادرشاه)، سه رُمان(فرنگیس،نیمه راه بهشت و آتش‌های خفته) و چند قصه ادبی و تاریخی به یادگار مانده است.

سبک ساده و روان، لحن پُرنیشخند، تصویر زنده وگویای مردم کوچه و بازار، شرح ماجراهای تاریک زندان، فقر معنوی و فساد اخلاقی گروه‌های حاکمه و خانواده‌های اشرافی، مقایسه‌ها و تشبیه‌های زیبای بی‌شمار و آوردن مثلها و ضرب‌المثل‌های بجا و مناسب، ارزش خاصی به این اثر انتقادی و هجایی بخشیده است. استدلال‌ها، قاطع، عمیق و قانع کننده است. هیچ گونه پرده‌پوشی و ملاحظه وجود ندارد. افراد داستان که غالبأ وجود خارجی ندارند با نام‌های مستعار معرفی می‌شوند و «بهشت موعود» داستان کشور آمریکاست که سرسپردگان و آرزومندان آن در نیمه راه آن جان می سپارند.[24]

نفیسی شعر نیز می‌سرود و نخستین اشعارش را با نام «سعید بن ناظم‌الاطباء» امضا می‌کرد.[25] نفیسی گلچینی از اشعار خویش تدارک دید و در سال 1333 چاپ و منتشر کرد.[26]

روش نویسندگی نفیسی

وی از بنیانگذاران مکتب نثر دانشگاهی است که از جمله ویژگی این نثر پیراستگی عبارات در لفظ و معنا بوده، به طوری که نویسنده می‌کوشید، اندیشه خود را چنان ساده بیان کند که عبارات او از هر گونه پیچیدگی دور بماند و به جای زیورهای بیهوده لفظی، از استحکام دستوری بهره بگیرد.[27]

سفرهای نفیسی

نفیسی در سال 1328 به هندوستان و در سال 1330 به افغانستان رفت. در اردیبهشت سال 1333، که جشن هزاره تولٌد ابن سینا در تهران برپا بود، در رأس کمیته‌های بین المللی و جشن ملی قرار گرفت و در سال 1339 برای شرکت در چهارمین کنگره بین المللی هنر باستان شناسی ایران، سفر چند ماهه‌ای به امریکا و از آنجا به کشورهای اروپای غربی کرد و از این مسافرت‌ها اطلاعات و تجارب فراوان بدست آورد.[28]

مدارج و افتخارات علمی نفیسی

نفیسی را معمار نثر جدید معاصر ایران نامیده‌اند و این تبحر و چیرگی، ناشی از احاطه کامل وی به زبان‌های یونانی، لاتین، فرانسه، روسی، اردو، پشتو، عربی و فارسی می‌باشد. ترجمه‌های کم نظیر استاد از زبان‌های بیگانه دارای معروفیت خاصی می‌باشد. بزرگترین خدمت استاد به زبان و ادب و فرهنگ فارسی، تصحیح و تنقیح متون قدیمی است که از گوشه‌های کتابخانه‌های جهان بیرون کشیده و روی آنها با جدیت تمام کار کرده و به صورت کتاب عرضه داشته است. [29]

یکی از افتخارات استاد نفیسی، احیا و بنیانگذاری شیوه داستان نویسی تاریخ است که در آنها روح وطن پرستی و سلحشوری و قهرمانی را تقویت کرده، جوانان ایران زمین را به حب وطن و حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور فرا می‌خواند.[30]

نفیسی در آبان 1321 به رتبه دهِ استادی دانشگاه تهران دست یافت و در سال 1328، بنا به تقاضای خود بازنشسته شد، سپس چند سالی را در خارج از ایران گذراند. در اسفند 1335 تقاضای نفیسی برای تدریس مجدد در دانشگاه تهران توسط رئیس دانشکده ادبیات به ریاست دانشگاه نوشته شد و در بهمن 1337 نفیسی تدریس را دوباره آغاز کرد.[31]

او در طی سال‌های زندگی خویش به نمایندگی ایران در «نمایشگاه هنر و معماری باستان شناسی هفت هزار ساله ایران» در پاریس، عضویت هیئت رئیسه «بیست و پنجمین کنگره خاورشناسان» در مسکو، نمایندگی ایران در مراسم «هزاره فردوسی» در اتحاد جماهیر شوروی، عضویت «شورای فرهنگی سلطنتی»، عضویت «هیئت امنای کتابخانه پهلوی» انتخاب شد و «نشان درجه اول علمی»، «نشان سپاس درجه اول»، «نشان علمی افغانستان» و جایزه بهترین کتاب سال را دریافت کرد.[32]

نفیسی تا واپسین لحظه‌های عمر روزنامه نگار بود. اما برای گذران زندگی سال‌هایی را در کنار روزنامه‌نگاری و تحقیق، به کارهای اداری و آموزشی پرداخت. خدمات مطبوعاتی سعید نفیسی به گردانندگی و نویسندگی روزنامه‌ها و مجله‌ها ختم نمی شد. او سال‌هایی را به تدریس در دوره‌های آموزش روزنامه‌نگاری گذراند و روزگاری که کمیسیون ملی یونسکو در ایران تصمیم گرفت «ایرانشهر» را منتشر کند موضوع مطبوعات را پذیرفت و تاریخچه‌ای نوشت.[33] سعید نفیسی پس از مسئولیت چهار اداره وزارت فلاحت و تجارت و فواید عامه به ریاست مدرسه عالی تجارت رسید.[34]

استاد نفیسی، در سال‌های آخر عمر خانه کوچکی در پاریس خرید و بیشتر اوقات خود را در آنجا می‌گذرانید و امیدوار بود که برای همیشه در کشوری که در آن تحصیل کرده و همانند کشور اصلی خود دوست می‌داشت، مقیم گردد. اما این آرزوی او به ثمر ننشست و بار آخر که برای شرکت در نخستین کنگره جهانی ایرانشناسان به تهران آمده بود به بیماری آسم و قولنج مبتلا شد و یکشنبه شب 22 آبانماه 1345 در بیمارستان شوروی تهران، دیده از جهان فرو بست.[35]

مقاله

نویسنده كبري شوندي مطلق
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

سعید نفیسی

No image

خاندان مسعودی

No image

هادی هدایتی

No image

خاندان بهنیا

Powered by TayaCMS