دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

علیرضا پهلوی

No image
علیرضا پهلوی

كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، عليرضا، رضاخان، تاج الملوك پهلوي، محمدرضا پهلوي

نویسنده : كبري شوندي مطلق

علیرضا پهلوی دومین پسر و آخرین فرزند رضاشاه پهلوی و تاج‌الملوک آیرملو و برادر تنی محمدرضا شاه پهلوی در سال 1301ش به دنیا آمد. وی در سال 1323 وارد ارتش فرانسه شد و تا سال 1326 در آنجا خدمت کرد. در ایام خدمت در فرانسه با کریستین شولوسکی که لهستانی تبار بود، ازدواج کرد و از او صاحب پسری به نام پاتریک پهلوی شد؛ ولی دربار ایران هیچ‌گاه این ازدواج را به رسمیت نشناخت. به همین دلیل همسر و فرزند علیرضا در پاریس زندگی می‌کردند. علیرضا پهلوی در 6 آبان 1333 درست در زمانی که شایعه ولیعهدی او(به دلیل بچه‌دار نشدن شاه و ثریا اسفندیاری) بر سر زبان‌ها بود، در یک سانحه هوایی کشته شد. پس از مرگ وی، پسرش علی (پاتریک) را به ایران آوردند و تحت سرپرستی دربار قرار دادند؛ اما پاتریک، عمویش محمدرضا پهلوی را بانی مرگ پدرش می‌دانست.[1]

دوران تحصیل علیرضا

رضاشاه، علیرضا را هم به مدرسه نظام فرستاد. او تا کلاس چهارم ابتدایی را در دبستان نظام گذراند و سپس برای ادامه تحصیل روز سیزدهم شهریورماه 1310 خورشیدی عازم سوئیس شد و مدت پنج سال در شهر لوزان مشغول تحصیل بود و سرانجام در تاریخ 19 اردیبهشت ماه 1315 به ایران بازگشت. علیرضا پهلوی پس از بازگشت به ایران در سال 1315 وارد دبیرستان نظام شده و به مدت سه سال تا سال 1318 در دبیرستان نظام به تحصیل اشتغال داشت و پس از پایان دوره دبیرستان به دانشکده افسری وارد شد و در سال 1320 دوره دانشکده را به پایان رسانید و گواهینامه افسری خود را در آخرین مراسم فارغ‌التحصیلی این دانشکده که با حضور رضاشاه انجام شد از دست پدرش دریافت کرد. این آخرین دوره دانشکده افسری قبل از اشغال ایران توسط نیروهای متفقین بود.[2]

ازدواج علیرضا

در زمان جنگ تعداد کثیری از آوارگان لهستانی به خصوص زنان و دختران و کودکان بی‌سرپرست توسط متفقین به ایران آورده شده و بیشتر آنها در خارج از شهر تهران (جنوب دروازه قزوین) و تعدادی هم در محل کارخانه برق میدان ژاله (شهدای فعلی) اسکان داده شده بودند.[3]

ثریا اسفندیاری همسر دوم محمدرضا شاه در کتاب خاطراتش‌(کاخ تنهایی) می‌نویسد: «علیرضا پیش از بازگشت به ایران در پاریس با یک بیوه لهستانی به نام کریستین شولوسکی ازدواج کرد و از او صاحب پسری شد که اسمش را علی پاتریک گذاشت. طبیعی بود که بدون این زن و فرزند به ایران بازگشت.»[4]

خاندان پهلوی با این ازدواج جدا مخالف بودند؛ اما علیرضا علی‌رغم همه مخالفت‌‌ها، بویژه مخالفت مادرش و اشرف، با این دختر آواره لهستانی ازدواج کرد.[5]

شخصیت علیرضا

علیرضا از نظر شکل و شمایل و خلق و خو کپی رضا(پدرش) بود. به عکس محمدرضا که بچه ضعیف الجثه‌ای بود، علیرضا از قدرت بدنی خوبی برخوردار بود و موقع تولد به اندازه دو نوزاد قبلی وزن داشت. علیرضا اتکا به نفس زیاد و شجاعت فراوان داشت و اصلا معنای ترس را نمی‌فهمید. او ذاتا به نظامی‌گری کشش داشت و بعد از مراجعت به ایران با پای خودش به دبیرستان نظام رفت و افسر ارتش شد. علیرضا قدی بلند و قیافه‌ای جدی داشت و رضا(پدرش) برای او نه فقط یک پدر، بلکه یک الگو بود.[6]

علیرضا در هیچ یک از مهمانیها، حتی مهمانی‌های خصوصی هم شرکت نمی‌کرد و اگر در مواردی لازم بود که شرکت کند پس از چند دقیقه مهمانی را ترک می‌کرد. او همیشه خود را مریض تصور می‌کرد و همین حالت در محمدرضا هم بود. بیماری محمدرضا و علیرضا یک بیماری روانی بود. مرض علیرضا با عدم معاشرت کامل توأم بود او تمام زندگی خود را در کوه‌ها به شکار می‌گذرانید.[7]

ارتشبد حسین فردوست در مورد علیرضا پهلوی می‌گوید: «مهره دیگری که مورد نظر انگلیسیها بود، علیرضا بود. در آن موقع علیرضا حدود نوزده سال داشت و از نظر خصال و شخصیت شباهت تام و تمامی به رضاخان داشت. علیرضا فردی بیرحم و بدون منطق بود و انگلیسی‌ها روی خصوصیات او شناخت کامل داشتند و می‌دانستند که امکان اینکه در شخصیت او بعدا یک شکوفایی ایجاد شود وجود ندارد و لذا محمدرضا را از نظر شخصیت بر علیرضا ترجیح می‌دادند.»[8]

علیرضا شخصیتا سیاست نداشت و نمی‌توانست آنچه را در درونش است مخفی نگه دارد و همین به بهای جانش تمام شد.[9]

مسأله ولیعهدی علیرضا و اختلافش با شاه

تاج‌الملوک پهلوی در کتاب خاطراتش می‌گوید: «علیرضا فوق‌العاده به برادر بزرگترش احترام می‌گذاشت و از او تبعیت می‌کرد. من شهادت می‌دهم که هیچ اختلافی بین محمدرضا و علیرضا نبود و اصلا در آن سال‌ها محمدرضا دنبال فرصتی می‌گشت که سلطنت را رها کند و دست زنش را بگیرد و از مملکت برود. این علیرضا بود که او را تشویق به ماندن و مقاومت می‌کرد.

ما از سال 1330 به بعد که چند بار موقعیت سلطنت به خطر افتاد و مشاهده کردیم محمدرضا در برابر فشارهای روزافزون سیاسیون مخالف اظهار خستگی و عجز می‌کند به علیرضا پیشنهاد کردیم که جانشین محمدرضا بشود؛ اما علیرضا جدا امتناع کرد.

حتی کار به جایی رسید که سفیر انگلستان به علیرضا پیشنهاد کرد خود را برای جانشینی برادرش آماده کند؛ اما علیرضا خیلی تند با سفیر انگلستان برخورد کرد و پایش را در یک کفش کرد که برادرش باید در مقام سلطنت باقی بماند.»[10]

گفته می‌شود که دولت انگلستان در نظر داشت علیرضا دومین پسر رضاشاه را به جای او به سلطنت بنشاند.[11] آقای اسکندر دلدم مخبر روزنامه‌های قدیمی آن زمان می‌نویسد که ملکه تاج‌الملوک و اشرف پهلوی که دو زن قدرتمند دربار بودند علیرضا را دارای پتانسیل رهبری می‌دانستند و معتقد بودند علیرضا تنها کسی است که می‌تواند سلطنت پهلوی را از اضمحلال نجات دهد. این مخبر قدیمی جراید که در جریان رویدادهای سیاسی محرمانه تاریخ معاصر بوده است می‌نویسد که دولت انگلستان هم از سستی و مماشات شاه دربرابر مصدق ناراضی بود و روی علیرضا پهلوی به عنوان الترناتیو مناسبی برای شاه حساب می‌کرد.

در سال‌های پر آشوب دهه 20 که محمدرضا به دلیل ضعف اراده و شخصیت ذاتی تاب تحمل در برابر گروه‌های مخالف سیاسی را نداشت و شرایط بحرانی پس از جنگ جهانی دوم اساس سلطنت پهلوی را در معرض نابودی قرار داده بود، اشرف و تاج‌الملوک تلاش می‌کردند شاه، سلطنت را با شاهپور علیرضا تفویض نماید. این شایعه که علیرضا پهلوی در صدد کنار زدن برادر خود و نشستن به روی تخت سلطنت است فوق‌العاده قوی بود و هنگامی که در سال 1333ش اعلام شد، شاهپور علیرضا بر اثر سقوط هواپیمایش کشته شده است افکار عمومی ابراز اطمینان کرد که علیرضا قربانی رقابت سیاسی و جنگ قدرت با برادرش شده و شاه‌"محمدرضا" در پشت این حادثه ساختگی قرار دارد.

پس از پیروزی انقلاب که صدها جلد کتاب در مورد رویدادهای ایام سلطنت محمدرضا شاه منتشر گردید در بعضی از آنها به طور جسته و گریخته به وجود رقابت میان علیرضا و محمدرضا اشاره شده است.

بارها تاج‌الملوک در حضور اشخاص گفته بود: «رضا باید علیرضا را به ولیعهدی خود انتخاب می‌کرد!» ارتشبد حسین فردوست در کتاب خاطراتش صراحتاً اشاره کرده است که علیرضا واجد امتیازات بیشتری برای سلطنت بود و مادرش"تاج‌الملوک" هم از این نظریه اشرف که علیرضا بهتر خواهد توانست سلطنت پهلوی را حفظ و حراست کند، حمایت می‌کرد.[12]

ولایت عهدی علیرضا دوبار مطرح شد: هنگام تبعید رضاشاه، که انگلیسی‌ها برای مطیع ساختن محمدرضا شاه این حربه را به کار بردند؛ و در دوران حکومت مصدق که مساله خروج شاه از ایران پیش آمده بود.[13] هر چند سندی به دست نیامده که نشان‌دهنده فعالیت جدی علیرضا پهلوی برای بدست آوردن قدرت باشد؛ ولی او در محافل خصوصی نارضایتی خویش را از شاه و ضعف مدیریتی وی ابراز می‌کرد. ریاحی درباره نظریات علیرضا پهلوی می‌نویسد: علیرضا، در حالی که به تصورم برادر تاجدارش را مردی سست نهاد و فاقد لیاقت و شخصیت لازم برای کشورداری می‌دانست، نسبت به شاه یگانگی داشت و با وفا بود؛ ولی در مجالس بزم و قمار ملوکانه به ندرت شرکت می‌کرد. با وجود این علیرضا از اینکه شاه هیچ‌گونه ماموریت و شغلی به او واگذار نمی‌کند، گهگاه زبان به شکایت می‌گشود.[14]

شرکت در کودتای 28 مرداد 1332

با اوج‌گیری نهضت ملی شدن صنعت نفت، علیرضا پهلوی برخلاف برادرش محمدرضا از جمله کسانی بود که مدافع شدت عمل در برخورد با ملیون بود و به همین دلیل با شرکت تعدادی از افسران شاغل و بازنشسته و تعدادی از مسئولان حکومتی به تشکیل ستادی دست زد که هدف اصلی آن مبارزه با نهضت ملی ایران و سرنگون ساختن دولت دکتر مصدق بود. از جمله اعمالی که به این ستاد نسبت داده می‌شود، مشارکت در قتل سرتیپ افشار طوس، رئیس شهربانی کشور بود. دیگر فعالیت این ستاد دستبرد به ذخایر فشنگ دانشکده افسری است که به موجب اطلاعات موجود حدود دویست تا سیصد هزار فشنگ از این مکان برای ایل بختیاری فرستاده شد؛ ولی اوج کار این ستاد در کودتای 28 مرداد است که با هم‌کاری سرلشگر زاهدی و حرکت دادن نیروهای زرهی ارتش در شهر، حکومت دکتر مصدق سرنگون شد و مجددا محمدرضا پهلوی به کشور بازگشت.[15]

مرگ در سانحه هوایی

سقوط هواپیمای علیرضا و مرگ وی همیشه در هاله‌ای از ابهام بوده است. نویسنده کتاب معروف «من و فرح پهلوی» مرگ علیرضا را ناشی از رقابت او با برادرش می‌داند و صراحتا شاه را به کشتن تنها برادر تنی‌اش متهم می‌کند.[16] خانم ثریا اسفندیاری تا حدودی این نظریه را رد می‌کند و می‌نویسد علیرضا پهلوی شاه را دوست داشت و نمی‌خواست با مخالفان او هم‌دست شود؛ اما در عین حال تایید می‌کند که علیرضا از شاه ناراضی بوده و همیشه از اینکه شاه با او رفتاری مثل برادران ناتنی‌اش بروز می‌داده، شکایت داشت![17]

اشرف پهلوی در مصاحبه با مجله آلمانی کوئیک، اگرچه نقش شاه در ترور علیرضا پهلوی را تکذیب کرده است؛ اما به طور تلویحی این مطلب را تا حدودی تایید می‌کند. (و یا حداقل خواننده را به شک و شبهه می‌اندازد.) اشرف می‌گوید: «شاه، برادرش علیرضا را خیلی دوست داشت؛ ولی طبیعی بود که دلش می‌خواست سلطنت به پسرش برسد».[18]

کامل‌ترین مطالب راجع به سقوط هواپیمای علیرضا مربوط به کتاب 3 جلدی من و فرح پهلوی است. نویسنده کتاب که از خبرنگاران قدیمی جراید کشور بوده و با بسیاری از درباریان رفت و آمد داشته است مطالب تکان دهنده‌ای از رقابت سیاسی میان علیرضا پهلوی و شاه را بیان می‌کند. و با آوردن اسناد و مدارک متقن و معرفی اشخاص مختلف داستان شگرفی از طراحی توطئه قتل شاه توسط علیرضا پهلوی را در کتاب خود می‌آورد.[19] این خبرنگار قدیمی همچنین ترور رزم‌آرا را هم به علیرضا پهلوی نسبت می‌دهد و نقش او را در حوادث قبل از 28 مرداد 32 مهم و حیاتی ارزیابی می‌نماید.[20] گفته می‌شود که شاه از ترس ولیعهدی و جانشینی او، یا از ترس نفوذ او در میان فرماندهان ارتش در مرگ برادرش نقش اساسی داشته و عوامل شاه با خرابکاری در هواپیمای او موجب سقوط آن شده‌اند.[21] به گفته فردوست خاندان پهلوی شاه را عامل مرگ علیرضا می‌دانستند و خود شاه همیشه در این باره سکوت می‌کرد.[22]

خانم ثریا اسفندیاری در کتاب خاطراتش می‌نویسد: با وجود توصیه خلبان مبنی بر عدم پرواز به خاطر نامناسب بودن هوا، علیرضا تنها پشت فرمان هواپیما پرواز کرده، تا سر ساعت خود را به مراسم تولد برادرش که او را می‌ستود، برساند و نیز فهمیدیم که یکی از کشاورزانش را هم به ذات‌الریه مبتلا بوده برای رساندن به یک بیمارستان به همراه داشته و از شرایط بد جوی که خلبانش به او تذکر داد نترسیده و پرواز کرده است.[23] به نظر می‌رسد که پس از این ماجرا محمدرضا شاه که گرفتار عذاب وجدان بوده است با جدیت می‌کوشید، تا هر چیز و هر کس که یادآور خاطره برادر مقتولش باشد را از خود دور کند و اجازه ندهد اشخاص خاطره علیرضا را به یاد او بیاورند.[24]

خانم فریده دیبا "مادر فرح پهلوی" در کتاب خاطراتش که از منابع با ارزش تاریخ عصر پهلوی دوم است به انزجار شاه از برادرزاده‌اش "فرزند علیرضا پهلوی" اشاره می‌کند و می‌نویسد که علی پاتریک را به جمع فامیل و مهمانی‌ها و کاخ‌های سلطنتی راه نمی‌دادند. خانم فریده دیبا می‌نویسد: «یکی دیگر از اعضای خانواده پهلوی که ما مجاز نبودیم در محافل و مجالس خود او را بپذیریم فرزند شاهپور علیرضا فقید بود.»[25]

محل دفن علیرضا

اعلام شد که جنازه علیرضا را در زیرزمین آرامگاه رضاشاه در شهر ری دفن کرده‌اند؛ اما در روزی که آیت‌ا... خلخالی پس از پیروزی انقلاب سرگرم خراب کردن مقبره رضاشاه بود و جمعی از خبرنگاران از این محل دیدن می‌کردند، در زیر سنگ قبر منصوب به علیرضا پهلوی هیچ جنازه‌ای وجود نداشت و این امر نشان می‌دهد که اطلاعیه دربار شاهنشاهی در مورد به خاک سپردن علیرضا پهلوی در آن محل کذب محض بوده و هرگز جنازه علیرضا پهلوی در آنجا دفن نشده است.[26]

حول و حوش پیروزی انقلاب محمدرضا شاه قبل از اینکه از ایران خارج شود، جنازه پدر و علیرضا پهلوی را درآورده در صندوق گذارده با خود به خارج منتقل نمود و از قرار اطلاع در لوس‌آنجلس آمریکا به امانت گذارده است.[27] که در حال حاضر در قاهره در همان محلی که 46 سال قبل تابوت رضاشاه به امانت گذاشته شده بود، دفن است.[28]

مقاله

نویسنده كبري شوندي مطلق
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

Powered by TayaCMS