دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

زنان حاضر در کربلا (5)

No image
زنان حاضر در کربلا (5)

كلمات كليدي : فاطمه بنت الحسين عليه السلام، حسن بن حسن مثني، سخنراني فاطمه در كوفه، عبدالله بن عمر بن عثمان، محمد ديباج

نویسنده : سيد علي اكبر حسيني

فاطمه بنت الحسین علیه السلام

او دختر امام حسین علیه السلام و از مادری به نام امّ‌اسحاق دختر طلحة بن عبیدالله متولد شد.[1] ام‌اسحاق همسر امام حسن مجتبی علیه السلام بود. امام حسن علیه السلام در زمان شهادت، شایستگی‌های ام‌اسحاق را به امام حسین علیه السلام یادآور شدند و از ایشان خواستند پس از وی با ام‌اسحاق ازدواج کند.[2]-[3] امام حسین علیه السلام به توصیه برادر عمل کردند و پس از پایان عده با ام‌اسحاق ازدواج کرد[4] که یکی از ثمرات این ازدواج فاطمه بود.

فاطمه با پسر عمویش حسن بن حسن مثنی ازدواج کرد.[5] که ثمره این ازدواج عبدالله محض و ابراهیم الغمر، قتیل باخمری، و حسن بن حسن بن حسن مثلث[6] و دخترانی به نامهای زینب[7] و رقیه[8] و ام کلثوم بود.[9] درباره چگونگی ازدواج او با حسن مثنی گفته شده:

پیش از حرکت امام حسین علیه السلام به سوی کربلا، حسن بن حسن مثنی نزد امام علیه السلام رفت و یکی از دو دخترانش - سکینه و فاطمه- را از حضرت خواستگاری نمود. امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کدام را که دوست داری انتخاب کن»؛ اما او از پاسخ شرم کرد آن‌گاه امام علیه السلام خود فرمودند: «برای تو فاطمه را برمی‌گزینم همانا او بیشترین شباهت را به مادرم فاطمه زهرا علیه السلام دارد» سپس فاطمه را به ازدواج او در آورد.[10]

فاطمه و حضور در کربلا

از مهمترین حوادث و رخدادهای ایام زندگانی فاطمه دختر امام حسین علیه السلام بی شک می‌توان به شهادت پدر بزرگوارش سید و سالار شهیدان در کربلا اشاره کرد؛ حادثه‌ای که در برابر دیدگان او اتفاق افتاد و او را از این واقعه به شدت متأثر و محزون نمود. فاطمه به اتفاق همسرش -حسن مثنی- در پی حرکت کاروان امام حسین علیه السلام از مدینه به مکه و سپس از آنجا تا کربلا کاروان امام حسین علیه السلام را همراهی کرد.

در برخی از منابع فاطمه حامل ودایع امامت معرفی شده است. قائلین این سخن به حدیثی از امام باقر علیه السلام استناد جسته آورده‌اند ایشان در روایتی خطاب به یکی از یارانش به نام ابی جارود فرمودند:

امام حسین علیه السلام در عصر عاشورا و به هنگام وداع، دختر خود فاطمه را فراخواند و نوشته‌ای دربسته و وصیت‌نامه‌ای آشکار را به او سپرد [تا او آن را به امام علیه السلام بعدی برساند][11] پس فاطمه آن کتاب را به علی بن الحسین علیه السلام داد و به خدا قسم پس از آن، آن کتاب به ما رسید. راوی می‌گوید: گفتم: خداوند مرا فدایت گرداند در آن کتاب چه بود؟ فرمود: به خدا سوگند آنچه فرزندان آدم از آن هنگام که خداوند آدم را آفرید تا هنگامی که دنیا نابود شود به آن نیاز دارند در آن کتاب است به خدا سوگند همه حدود حتی دیه یک خراش در آن است.[12]

روایت فاطمه از غارت خیام اهل بیت علیه السلام

پس از شهادت امام حسین علیه السلام فاطمه نیز همگام با دیگر بانوان اهل بیت علیه السلام به افشای جنایت‌های بنی‌امیه می‌پرداخت و جنایت‌ها و ددمنشی‌های آنان را در واقعه کربلا در اذهان مردم مدینه و غیر آن ماندگار می‌کرد. از جمله روایاتی که از زبان فاطمه دختر امام حسین علیه السلام در سینه تاریخ به ثبت رسیده است روایات فاطمه از غارت خیام اهل بیت علیه السلام در عصر عاشوراست. مورخان و سیره‌نگاران از ایشان نقل کردند که:

[من در عصر عاشورا] کنار خیمه ایستاده بودم و پیکرهای پاره پاره شهیدان کربلا را می‌نگریستم و در این فکر بودم که [پس از شهادت امام حسین علیه السلام] چه بر سر ما خواهد آمد آیا ما را می‌کشند یا به اسارت می‌برند در این هنگام سواری از دشمن را دیدم که به سوی ما می‌آید او با گره نیزه‌اش به بانوان می‌زد و چادر و روسریشان را از سر می‌کشید و غارت می‌کرد و آنها با فریادهای خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، علی علیه السلام، حسن علیه السلام، حسین علیه السلام را به یاری می‌طلبیدند. بسیار پریشان و مضطرب بودم پس به عمه‌ام زینب (سلام الله علیها) پناه بردم در این هنگام سواری را دیدم که به سوی من می‌آید من فرار کردم و سعی کردم از دستش بگریزم؛ اما او به من رسید و با کعب نیزه بر بین شانه‌هایم زد و من با صورت به زمین افتادم پس پایین آمد و گوشواره‌ام را کشید و گوشم را درید و گوشواره و مقنعه‌ام را به غارت برد. خون از گوشم بر سر و صورتم جاری شد و بی‌هوش بر زمین افتادم وقتی که به هوش آمدم دیدم سرم بر دامن عمه‌ام زینب (سلام الله علیها) است؛ او گریه می‌کرد و به من می‌فرمود: برخیز به خیمه برویم و ببینیم تا بر سر سایر بانوان حرم و برادر بیمارت چه آمده است. برخاستم و گفتم: عمه جان آیا پارچه‌ای هست تا با آن سرم را از نگاه نامحرمان بپوشانم. زینب (سلام الله علیها) فرمود: «یا بنتاه عمتک مثلک؛ دخترم عمه تو مثل توست.» با هم به خیمه بازگشتیم دیدیم تمام آنچه را که در خیمه بود به غارت برده‌اند و امام سجاد علیه السلام به صورت بر زمین افتاده است و از شدت گرسنگی و تشنگی و نیز ضعف و درد بیماری قدرت حرکت ندارد پس ما بر او گریستیم و او برای ما گریه کرد.»[13]

همچنین در روایتی دیگر از ایشان آمده: «هنگامی که سپاه عمر بن سعد، جهت غارت به خیمه‌ها هجوم آوردند یکی از آنان در حالی که اشک می‌ریخت خلخالی را که به عنوان زینت در پایم بود به زور بیرون کشید و به غارت برد. گفتم: «[تو که خلخال از پایم بیرون کشیدی پس] پس چرا گریه می‌کنی؟» گفت: «چگونه نگریم که وسایل زینتی دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به غارت می‌برم» گفتم: «پس این کار را نکن.» گفت: «اگر من غارت نکنم دیگران آن را به غارت می‌برند.»»[14]

فاطمه و ایام اسارت

پس از شهادت امام حسین علیه السلام فاطمه به همراه دیگر زنان و اطفال اهل‌بیت علیه السلام به اسارت دشمن در آمد و همراه آنان به کوفه و سپس شام برده شد. او در این سفر پر مشقت، همگام با عمه‌اش زینب کبری (سلام الله علیها) و دیگر بانوان اهل‌بیت علیه السلام در رساندن پیام امام حسین علیه السلام و افشای جنایت‌های بنی‌امیه بسیار تلاش کرد.

الف: فاطمه بنت الحسین علیه السلام در کوفه

سخنرانی فاطمه در کوفه

پس از ورود اسرا به کوفه و پس از سخنرانی زینب کبری (سلام الله علیها)، فاطمه به سخن ایستاد و خطاب به مردم سست عقیده کوفه گفت:

الحمدلله عدد الرمل و الحصی و زنة العرش الی الثری احمده و اومن به اتوکل علیه و اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمداَ عبده و رسوله و ان ذریته ذبحوا بشط الفرات بغیر ذحلی و لاتراث....

«خدا را به عدد سنگریزه‌ها و شماره ماسه‌ها حمد می‌گویم و به وزن عرش تا زمین سپاس می‌گویم به او ایمان دارم و بر او توکل می‌کنم و گواهی می‌دهم خدایی جز خداوند یکتا و بی‌همتا نیست و شریکی برای او وجود ندارد و شهادت می‌دهم که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بنده و فرستاده اوست و گواهی می‌دهم که فرزندانش را در کنار فرات تشنه سر بریدند بدون این که خونی ریخته باشند یا کسی خونی از او طلب داشته باشد. خدایا به تو پناه می‌برم از این که دروغی به تو نسبت دهم و یا خلاف آنچه فرستاده‌ای بگویم...

اما بعد؛ ای اهل کوفه، ای اهل حیله و تزویر، خداوند ما اهل بیت علیه السلام را به وسیله شما و شما را به وسیله ما آزموده و گرفتاری ما را سبب اجر برای ما قرار داد و علم خود را به ما سپرد و ما را خزانه علم و حکمت خود قرار داد و حجت خدا در روی زمین. خداوند ما را به کرامت خویش گرامی داشت و ما را به وسیله پیامبرش بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری داد. و لیکن شما ما را تکذیب کردید و کافر شمردید و کشتن ما را حلال دانستید و اموال ما را به غارت بردید گویا اولاد ترک یا کابل بوده‌ایم چنان که دیروز جدمان امیرمؤمنان علیه السلام را کشتید. خون ما از شمشیرهای شما می‌چکد و با این کار چشمانتان روشن شد و دلهایتان را به سبب فرو نشاندن کینه‌ای که از گذشته با ما در دل داشتید تسکین دادید و بدان دلهای‌تان شاد گردید و این‌ها جز مکر و افتراء بر خدا نیست؛ ولی خداوند بهترین مکر کنندگان است.

وای بر شما، آیا می‌دانید چه دستی شما را علیه ما شورانید و چه کسی، شما را به جنگ با ما خوانده است و با چه پایی به سوی ما آمدید. دلهای شما به قساوت گرائیده، خدا بر دلهای شما مهر زده و بر گوشها و دیدگان شما پرده افکنده است و هرگز هدایت نمی‌شوید. مرگ بر شما ای اهل کوفه، چه خونی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) طلب دارید و با چه بهانه‌ای با برادرش علی بن ابیطالب علیه السلام دشمنی می‌کنید و فرزندانش را می‌کشید آن‌ گاه بر کشتن آنها افتخار می‌کنید و می‌گویید: "ما علی علیه السلام و فرزندانش را با شمشیرهای هندی و نیزه کشتیم و زنانشان را همانند ترکان اسیر کردیم."[15]

ای خاک بر دهان گوینده این سخن که با کشتن کسانی که خداوند آنان را پاک و منزه ساخته و حبس و پلیدی را از آنها دور ساخته افتخار می‌کند آیا حسد می‌ورزید بر چیزی که خدا ما را به آن فضیلت داده است.»

در این هنگام، صداها به گریه بلند شد و گفتند: «کافى است؛ دیگر نگو ـ اى دختر پاکان ـ که دلهایمان را آتش زدى و درونمان را شعله‌ور کردى.» پس فاطمه صغری (سلام الله علیها)، ساکت شد و از ادامه سخن باز ایستاد.[16]

ب: فاطمه بنت الحسین علیه السلام در شام

نقل شده که پس از ورود اسرا به کاخ یزید فاطمه -دختر امام حسین علیه السلام- بدون واهمه خطاب به او فریاد زد: أبناتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) سبایا یا یزید؛ «ای یزید آیا دختران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اسیرند؟»[17] یزید از این سخن به فکر فرو رفت و به ناچار دستور داد ریسمان از گردن آنان برداشتند.

همچنین روایت شده پس از ورود اسرا به مجلس یزید او زنان و کودکان اهل بیت علیه السلام را پیش خوانده پیش روى خود نشانید. در این هنگام مردى سرخ رو از میان مردم شام برخاسته گفت: «اى امیرالمؤمنین این دخترک (فاطمه بنت الحسین علیه السلام[18]) را به من ببخش.» فاطمه به عمه‌اش زینب (سلام الله علیها) پناه برد. زینب (سلام الله علیها) [19] به آن مرد شامى گفت: «به خدا قسم دروغ گفتى و از خود پستی به خرج دادى، به خدا نه تو و نه یزید اجازه چنین کاری را ندارید.» یزید عصبانی شد و گفت: «دروغ گفتى می‌توانم چنین کاری را انجام دهم و اگر بخواهم این کار را خواهم کرد.»

زینب (سلام الله علیها) گفت: «به خدا قسم هرگز خداوند چنین قدرت و سلطه‌ای را به تو نداده است؛ مگر این که از دین ما خارج شوی و به آئین دیگرى درآیى.» یزید به شدت خشمگین شد و گفت: «با من چنین سخن می‌گویى؟ این پدر و برادرت بودند که از دین خارج شده‌اند» زینب (سلام الله علیها) فرمود: «تو و پدرت و جدت به دین خدا و آیین پدر و برادر من هدایت شده‌اید، اگر مسلمان باشید.» یزید فریاد زد: «دروغ گفتى اى دشمن خدا.» زینب (سلام الله علیها) فرمود: «تو اکنون امیر و فرمانروائى و از روی ستم دشنام می‌دهى، و بر ما برتری می‌جویی.» گویا یزید از سخنان آن بانو شرمسار گردید پس سر به زیر افکند و خاموش شد.[20]

آن مرد شامی بار دیگر برخاست و از یزید فاطمه را طلب کرد. یزید فریادی کشید و به او گفت: «دور شو؛ خدا مرگ به تو ببخشد.»[21]

فاطمه و بازگشت به مدینه

پس از پایان اسارت فاطمه به همراه کاروان اسرا به مدینه بازگشت؛ اما دیری نپایید که همسر ارجمندش حسن مثنی را که از مجروحان عاشورا بود[22] از دست داد.[23] مرگ حسن مثنی به شدت فاطمه را دل آزرده و داغدار کرد به گونه‌ای که نقل شده او به مدت یک سال برسر قبر او خیمه زد و به نوحه سرایی و عزاداری پرداخت او شبها مشغول نماز بود و روزها به روزه‌داری می‌پرداخت تا اینکه پس از یک سال به شهر بازگشت.[24]

پس از حسن مثنی، فاطمه با عبدالله بن عمر بن عثمان ازدواج کرد و از این ازدواج صاحب فرزندانی به نام محمد دیباج[25] و قاسم شد.[26] پس از مرگ عبدالله بن عمر، عبدالرحمن بن ضحاک بن قیس فهری حاکم مدینه از او خواستگاری کرد و چون فاطمه قبول نکرد بر وی ناگوار افتاد و دشمنی و آزار فاطمه را آغاز کرد فاطمه نیز به ناچار از در شکایت به خلیفه اموی -یزید بن عبدالملک- نامه نوشت و نسبت به اعمال ظالمانه حاکم مدینه به او اعتراض کرد. یزید بن عبدالملک برآشفت و عبدالرحمن را عزل و اموالش را مصادره نمود.[27]

شخصیت علمی و معنوی فاطمه

فاطمه از زنان دانشمند و ادیب و از راویان موثق حدیث به شمار می‌رفت.[28] او با واسطه و بدون واسطه از خدیجه کبری (سلام الله علیها) و علی علیه السلام، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) حسین بن علی علیه السلام، زینب (سلام الله علیها)، علی بن حسین علیه السلام، بلال حبشی، ابن عباس و اسماء بنت عمیس[29] و موسی جهنی روایت نقل کرده[30] و فرزندانش عبدالله و ابراهیم، ام‌الحسن بنت جعفر بن حسن مثنی، یعلی بن ابی‌یحیی و دیگران از او روایت نقل کرده‌اند.[31]

از لحاظ شخصیت معنوی نیز فاطمه بنت الحسین علیه السلام را از زنان فاضله عفیفه و عابده به شمار ‌آورده‌اند به گونه‌ای که درباره او گفته شده: «کانت فاطمه بنت الحسین علیه السلام تقوم اللیل و تصوم بالنهار؛ فاطمه بنت الحسین علیه السلام شبها به نماز عبادت می‌ایستاد و روزها روزه می‌گرفت.»[32] ابن‌سعد نیز در شأن و مقام معنوی او آورده: «فاطمه بنت الحسین علیه السلام أنها کانت تسبح بخیوط معقد فیها؛ فاطمه دختر حسین علیه السلام با یک رشته نخ که بر آن گره‌هایی زده بود تسبیح می‌گفت.»[33]

بعلاوه ایشان از لحاظ جسمانی به جده‌اش زهرای اطهر (سلام الله علیها) بسیار شباهت داشت[34] و از زیبایی چهره نیز، حظی وافر داشت به گونه‌ای که درباره‌اش گفته‌اند: «و کانت تشبه الحور العین لجمالها؛ او به خاطر زیبایی‌اش به حورالعین تشبیه شده است.»[35]

وفات فاطمه بنت الحسین علیه السلام

سرانجام این بانوی با فضیلت و گرامی در سال صد و ده هجری[36] و به نقلی صد و هفده هجری در مدینه وفات کرد[37] و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.[38]

مقاله

نویسنده سيد علي اكبر حسيني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

Powered by TayaCMS