دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

عبدالله بن عمرو بن عاص

No image
عبدالله بن عمرو بن عاص

كلمات كليدي : تاريخ، امويان، معاويه، صفين، علي(ع)، عبدالله بن عمرو، مصر

نویسنده : زينب ابراهيمي

عبداللّه با کنیه‌اش أبو عبدالرحمن[1] یا ابومحمد، برگرفته از نام محمد پسر بزرگ اوست.[2] وی پسر عمرو بن عاص بن وائل بن سهم بن هصیص بن کعب بن لؤى از تیره‌ی قریش و مادرش، ریطه دختر منبه بن حجاج بود.[3] عبدالله دوازده سال از پدرش کوچکتر بود[4] و در سال هفتم قبل از هجرت متولد شد.[5] وی در روستایی به نام وهط از نواحی مکّه یا ناحیه‌ای نزدیک مکّه ساکن بود که گروهی از صحابه به دلیل انتساب بدان وهطى‌ نامیده شده‌اند.[6]

عبدالله در جاهلیّت کتابت مى‌کرد و سریانى را نیک مى‌دانست. او را به سرخ‌رویى و کشیدگى قامت و بزرگى شکم توصیف ‌کرده‌اند.[7] کعب الاحبار از طرفداران معاویه، عبدالله بن عمرو بن عاص را شخصی عالم می‌دانست.[8] با دو شمشیر نبرد مى‌کرد.[9] در نبرد صفین فرمانده سپاه سواران معاویه بود و همراه پدرش برای معاویه جنگید.[10]

مادر محمد پسر ارشد عبدالله، دختر محمیة بن جزء زبیدى است. هشام و هاشم و عمران و ام ایاس و ام عبدالله و ام سعید دیگر فرزندان عبدالله، مادرشان ام‌هاشم کندیه از خاندان وهب بن حارث است.[11] از فرزندان محمد، شعیب بن محمد و از شعیب، عمرو بن شعیب از پدر و از جدشان حدیث روایت کرده‌اند.[12]

عبدالله بن عمرو عاص در روزگار پیامبر(ص)

او پیش از پدرش در سال ششم هجری، اسلام آورد.[13] در فتح مکه یکی از پرچمداران قبیله‌ی بنی‌مزینه بود. او در جوانى ملازم پیامبر(ص) بود[14] و از حضرت رسول(ص) اجازه خواست تا هر آن چه از ایشان مى‌شنود، بنویسد.[15] عبدالله نام این دفتر را صادقه نهاده بود.[16] او از پیامبر(ص) احادیث بسیاری نقل کرده‌است،[17] و در صحیحین از او حدود هفتصد روایت آمده است.[18]

وی را از صحابه و کثیر العباده و صاحب الفتوی دانسته‌اند.[19] چنان که ابومعاویه ضریر از اعمش، از خیثمه نقل مى‌کند: که؛ عبدالله بن عمرو عاص را در حال قرآن ‌خواندن دیدم. گفتم: چه بخشى را مى‌خوانى؟ گفت: آن بخشى را که باید در نمازهاى امشب بخوانم.[20]

عبدالله بن عمرو عاص روایت می‌کند که؛‌ به اطلاع پیامبر(ص) رسیده بود که من (عبدالله بن عمرو) گفته‌ام تا هنگامى که زنده باشم، همه روز روزه مى‌گیرم و همه شب نماز مى‌گزارم. پیامبر(ص) از من پرسید تو چنین گفته‌اى؟ گفتم: آرى و توانایی آن را دارم.

فرمود: اگر چنین ادامه دهى چشمهایت گود و نفس‌ات خسته و فرسوده مى‌گردد. از هر ماه سه روز روزه بگیر که روزه دهر یا همانند آن است. عرض کردم در خود قوت بیشترى مى‌بینم. فرمود: در این صورت روزه داود(ع) را بگیر که او یک روز روزه می‌گرفت و ‌دیگر روز مفطر بود و هیچ‌گاه از مقابل هماورد و نبرد نمى‌گریخت. عبدالله بعدها مى‌گفت: اى کاش همان شیوه را پیشه ساخته بودم.[21]

پیغمبر(ص) دیگر بار او را نصحیت فرمود: جسد تو را بر تو حقّى است، زن تو را بر تو حقّى است، و دو چشم تو را بر تو حقّى است.

عبدالله بن عمرو عاص مى‌گفته است: پیامبر(ص) به من فرمودند: مبادا همچون فلانى شوى که شب زنده‌دارى مى‌کرد و نماز شب مى‌گزارد و بعد آن را رها کرد.[22]

در غزوات پس از فتح مکه از جمله در غزوه تبوک حضور داشت.[23]

عبدالله بن عمرو در عصر خلفا

عبد‌الله بن عمرو بر خلاف پدرش در روزگار خلفا‌ی نخستین چندان نقش مهمی در امور سیاسی نداشته است،[24] امّا او از ابوبکر و عمر روایت مى‌کرده است‌.[25]

در سال سى‌ام (خلافت عثمان) سعید بن عاص والی کوفه آهنگ خراسان کرد و کسانى از صحابه از جمله عبدالله بن عمرو بن عاص را با خود همراه کرد.[26]

سپس در فتح مصر و افریقیه به سالاری عبدالله ابن ابی سرح شرکت کرد.[27] پس از چندی روابط میان عثمان و پدرش (عمروبن عاص ) به تیرگی گرائید. زیرا عثمان، عمرو بن عاص را از حکومت مصر و سپس او را از سالاری سپاهی که به فتح مصر گسیل داشت برکنار و آن را به عبدالله ابن ابی سرح واگذار کرد. [28]

در روزگار خلافت علی(ع)، عبدالله، دو شمشیر برداشته، یکى را حمایل کرده بود و با دیگرى با سپاه علی(ع) مى‌جنگید.[29] وی و پدرش، عمرو بن عاص نقش مهمی در خاتمه‌ی جنگ[30] و فریفتن مردم عراق[31] و انعقاد پیمان حکمیّت به سود معاویه ایفا نمودند. پیمان حکمیّت میان امام علی(ع) و معاویه در روز چهارشنبه سیزده شب، باقى مانده از صفر سال سى و هفتم نوشته شد و عبدالله بن عمرو از جمله گواهان از سوی مردم شام بود.[32]

در دوران معاویه نیز پدر و پسر سهم بسزایی در پیشبرد سیاست‌های او داشتند. به ویژه آن که عمرو سودای خلافت خود یا پسرش را در سر می‌پروراند.[33] چنان که مغیرة بن شعبه در گفتگو با طرفین حکمیّت از این قصد عمرو پرده برداشت.[34]

عبدالله نیز چونان پدرش عمرو بن عاص که به اعتراف خود، دینش را به دنیایش فروخت،[35] در ادامه مسیر زندگی‌اش دچار خطا‌های بزرگی شد که تا هنگام مرگ او را آزار می‌داد. از جمله آن که همراه پدرش در نبرد صفین شرکت کرد و فرماندهی جناح چپ سپاه معاویه را بر عهده داشت[36] و پس از بر نیزه کردن قرآن‌ها در فریفتن مردم عراق و پیش‌برد اهداف معاویه کوششی تمام نمود.[37] چنان که پدرش عمرو بن عاص نقش اساسی در پدید آوردن فتنه خوارج و به قدرت رسیدن معاویه ایفا نمود. عبدالله همواره از حضور در نبرد صفین بسیار اظهار ناخشنودی می‌کرد،[38] آن چنان که می‌گفت: اى کاش همچون این ستون مى‌بودم[39] و در جای دیگر می‌گوید: مرا با شرکت در جنگ صفین و کشتن مسلمانان چه کار بود. دوست مى‌داشتم که ده سال پیش از آن مرده بودم.

عبدالله بن عمرو روزهاى جمعه نماز صبح را در مسجدالحرام مى‌گزارد و سپس به حجر اسماعیل مى‌رفت و تا هنگام طلوع آفتاب تسبیح و تکبیر مى‌گفت، آن گاه کنار حجر مى‌نشست و مردم کنار او مى‌نشستند. روزى گفت: من بر خودم جز از سه کار که انجام داده‌ام، بیمى ندارم. نخست کشته شدن عثمان و خون اوست. عبدالله بن صفوان گفت: اگر به کشته شدن او راضى بوده‌اى مثل این است که در ریختن خونش شرکت کرده باشى.[40]

دوم این که اموالى را انتخاب و جدا مى‌کنم و مى‌گویم همین امشب آن را در راه خدا مصرف مى‌کنم. حال آن که آن مال هم چنان بر جاى خود باقى است. ابن صفوان گفت: در این صورت کسى هستى که نتوانستى از بخل و امساک نفس خویش در امان بمانى. عبدالله بن عمرو گفت: و دیگر جنگ صفین است. [41]

از منابع تاریخی اهل تسنّن نیز چنین بر می‌آید که عبدالله با آگاهی از حقانیّت علی(ع)، برای رسیدن به مطامع دنیوی گرویدن به معاویه را برگزید که به مواردی از آن اشاره می‌شود:

پس از کشته شدن عثمان و بیعت مردم با حضرت على(ع)، معاویه علم مخالفت برافراشت. در این هنگام عمرو دو پسرش عبدالله و محمد را فرا خواند و درباره وضعیّت موجود با آنان مشورت کرد.

عبدالله گفت: ... رأى من اینست که صبر کنی و در خانه خویش بنشینى تا مردم درباره پیشوایى هم سخن شوند آن گاه با او بیعت کنى.»

محمد گفت: «تو یکى از سران عرب هستی! نباید این کار به اتفاق انجامد و تو در آن رأى و اثرى نداشته باشى.» عمرو گفت: «اى عبدالله! آن چه گفتى براى آخرتم بهتر است. اما اى محمد! آن چه گفتى براى دنیایم بهتر است و براى آخرتم بدتر.» آن‌گاه عمرو بن عاص با دو پسر خود نزد معاویه رفت، در حالی که مردم معاویه را به خون‌خواهى عثمان ترغیب مى‌کردند، عمرو بن عاص خطاب به گفت:

«حق با شماست، انتقام خون خلیفه ستمدیده را بگیرید.» معاویه پس از آن که مقصود عمرو را دریافت، به سوی او متمایل شد.[42]

در صفین آن گاه که عمار یاسر کشته شد، عبدالله از پدرش عمرو پرسید: مگر از پیامبر(ص) نشنیده‌اى که به عمار گفته است، او را گروه ستمگر خواهند کشت؟ عمرو گفت: کسانى که او را به جنگ آوردند، سبب کشته شدنش بودند.

عبدالله پیش معاویه بود که دو نفر آمدند و در مورد این که کدام یک سر عمار را بریده‌اند بگو و مگو داشتند و هر یک مى‌گفت من او را کشته‌ام. عبدالله پسر عمرو عاص گفت: حالا نمى‌شود یکى از شما به نفع دیگرى کنار برود، من از رسول خدا(ص) شنیدم که ‌فرمود: عمار را گروه ستمگر خواهند کشت. معاویه گفت: اى عمرو! نمى‌توانى این پسر دیوانه‌ات را اصلاح کنى؟![43]

در نبرد صفین معاویه که شکست خود را قطعی یافت، به پیشنهاد عمرو بن عاص به سپاهیان دستور داد قرآن‌ها را بر نیزه کنند،[44] سپس معاویه از عبدالله فرزند عمرو خواست تا با مردم عراق سخن بگوید و آنان را به صلح فراخواند.[45]

در روز حکمیّت عمرو بن عاص قصد داشت، پس از خلع معاویه از حکومت، پسرش عبدالله را به خلافت برگزیند. از این رو عمرو به ابوموسی گفت: چرا پسرم عبدالله را با توجه به فضل و صلاح و سابقه‌ی در هجرت و مصاحبت با رسول خدا(ص) به خلافت نگماریم؟![46]

امّا ابوموسى مخالفت کرد، پس عمرو بن عاص ناگزیر به خلافت معاویة بن ابى‌سفیان رأی داد.[47]

معاویه در سال 41 هجری پس از صلح امام حسن(ع) عمرو بن العاص را به مصر فرستاد، و عبداللّه بن عمرو [بن عاص‌] را بر کوفه امیر کرد.[48]

عمرو در نامه‌ای از معاویه خواست ولایتدارى مصر را که بدو داده بود به پسرش عبدالله نیز بدهد.[49]

در سال 43(ه.ق) معاویه، عبداللَّه بن عمرو بن عاص را بعد از مرگ پدرش، بر مصر گماشت و چنان که واقدى گوید دو سال ولایت‌دار آنجا بود.[50]

در سال 47(ه.ق) معاویه، عبداللَّه بن عمرو بن عاص را از حکومت مصر معزول کرد و معاویة بن خدیج را که از طرفداران عثمان بود،به جای او گمارد و از این رو از این زمان حضور وی در عرصه‌های سیاسی کم رنگ می‌شود.[51]

وی اگر چه نتوانست به آرزوی رسیدن به خلافت جامه‌ی عمل بپوشاند؛ امّا به واسطه‌ی ثروتی که از رهگذر همکاری با معاویه اندوخت تا پایان عمر به این خاندان وفادار ماند.[52]

عبدالله ابتدا ساکن مکه بود. سپس به شام رفت و تا هنگام مرگ یزید بن معاویه آنجا بود. برخی نیز گفته‌اند چون یزید به خلافت رسید از بیعت با او خوددارى کرد و به قولى در عسقلان منزوى شد.[53] سپس دوباره به مکه بازگشت.[54] عبدالله بن عمرو عاص اواخر عمر نابینا شد.[55] درباره‌ی سال و سن وفات وی اختلاف است، به گفته برخی وی در سال 63 یا 65 هجرى در مصر، به سال 65در مکه و به قولی سال 55 یا 68هجری در طائف،[56] در هفتاد و دو سالگی[57] و به قولی در نود و دو سالگی[58] در گذشت.

[1]. ابن الأثیر، عز الدین؛ أسد الغابة فى معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، 1409/1989، ج ‌3، ص 245.

[2]. المقدسى، مطهر بن طاهر؛ البدء و التاریخ، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بى تا، ج ‌5، ص 106.

[3]. ابن سعد، محمد؛ الطبقات الکبرى، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الأولى، 1410/1990، ج ‌4، ص 197.

[4]. اسدالغابة، پیشین، ج ‌3، ص 245.

[5]. همان، ج ‌2، ص 285 و ترجمه طبقات کبرى، پیشین، ج ‌2، پاورقی، ص 355.

[6]. السمعانى، أبو سعید عبد الکریم بن محمد بن منصور؛ الأنساب، تحقیق عبد الرحمن بن یحیى المعلمى الیمانى، حیدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، ط الأولى، 1382/1962، ج ‌13، ص 372.

[7]. الطبقات‌الکبرى‌، پیشین، ج‌ 4، ص 201.

[8]. الطبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، 1387/1967، ج ‌1، ص 402.

[9]. البدء و التاریخ، پیشین، ج ‌5، ص 106.

[10]. الدینورى، ابو حنیفه احمد؛ الأخبار الطوال، تحقیق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضى، 1368ش، ص 172.

[11]. الطبقات ‌الکبرى، پیشین، ج ‌4، ص 197.

[12]. البدء و التاریخ، پیشین، ج‌ 5، ص 106.

[13]. أسد الغابة، پیشین، ج ‌3، ص 245.

[14]. همان، ج ‌2، ص 287.

[15]. ابن اعثم کوفى، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفى هروى (ق 6)، تحقیق غلامرضا طباطبائى مجد، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1372ش، ص 989.

[16]. الطبقات ‌الکبرى، پیشین، ج ‌2، ص285.

[17]. همان، ترجمه الطبقات ‌الکبرى، ج ‌2، پاورقی، ص 355.

[18]. الفتوح، پیشین، ترجمه متن، ص 989.

[19]. أسد الغابة، پیشین، ج‌ 3، ص 245.

[20]. الطبقات ‌الکبرى، پیشین، ج‌ 4، ص 200.

[21]. همان، ج‌ 4، ص 198.

[22]. همان، ج ‌4، ص 200.

[23]. الواقدی، محمد بن عمر؛ کتاب المغازى، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الأعلمى، ط الثالثة، 1409، ج ‌3، ص 1021.

[24]. عمرو بن عاص فرمانده جنگ اجنادین بود که در جمادى الاولى سال سیزدهم به روزگار خلافت ابو بکر اتفاق افتاد. الطبقات‌ الکبرى، پیشین، ج ‌4، ص 76.

[25]. الطبقات ‌الکبرى، پیشین، ج ‌4، ص 203.

[26]. تاریخ ‌الطبری، پیشین، ج ‌4، ص 269.

[27]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد؛ دیوان المبتدأ و الخبر فى تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأکبر، ج ‌2، ص 573.

[28]. ابن خلدون، پیشین، ج ‌4، ص 256 و الأخبار الطوال، پیشین، ص 139.

[29]. وقعة صفین، پیشین، ص 340.

[30]. الطبقات ‌الکبرى، پیشین، ج ‌3، ص 191‌.

[31]. ابن قتیبة الدینوری، أبو محمد عبد الله؛ الإمامة و السیاسة، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1410/1990، ج ‌1، ص 136.

[32]. همان، ص 197.

[33]. همان، ص 198.

[34]. همان، ص 197.

[35]. ر.ک. ابن الأثیر، عز الدین أبو الحسن على؛ الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، ج ‌3، ص 276.

[36]. الإمامة و السیاسة، پیشین، ج ‌1، ص 123.

[37]. همان، ج ‌1، ص 136.

[38]. الطبقات‌ الکبرى، پیشین، ج ‌7، ص 344.

[39]. همان، ج ‌4، ص 201.

[40]. همان.

[41]. همان.

[42]. تاریخ ‌الطبری، پیشین، ج ‌4، ص 560 - 561.

[43]. الطبقات ‌الکبرى، پیشین، ج ‌3، ص 191‌.

[44]. تاریخ‌ الطبری، پیشین، ج ‌5، ص 48.

[45]. ابن قتیبة الدینوری، أبو محمد عبد الله؛ الإمامة و السیاسة، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1410/1990، ج ‌1، ص 136.

[46]. الأخبار الطوال، پیشین، ص 199.

[47]. البدء و التاریخ، پیشین، ج ‌5، ص 228.

[48]. بلعمى، تاریخنامه طبرى، تحقیق محمد روشن، تهران، جلد 1و2 سروش، چاپ دوم، 1378ش، جلد 3، 4، 5 البرز، چاپ سوم، 1373ش، ج ‌4، ص 681.

[49]. تاریخ ‌الطبری، ج ‌5، ص 335.

[50]. همان، ج ‌5، ص 181.

[51]. همان، ج ‌5، ص 229.

[52]. تنها تعداد شتران قربانی وی و اعضا خانواده‌اش در موسم حج بالغ بر 300شتر سرخ موی بوده‌است.ر. ک. الطبقات‌الکبرى، ج ‌4، ص 200.

[53]. ترجمه طبقات کبرى، پیشین، ج ‌2، پاورقی، ص 355.

[54]. مستوفى قزوینى، حمد الله بن ابى بکر بن احمد؛ تاریخ گزیده، تحقیق عبد الحسین نوایى، تهران، امیر کبیر، چاپ سوم، 1364ش، ص 235.

[55]. ترجمه طبقات کبرى، پیشین، ج ‌4، ص 201.

[56]. البدء و التاریخ، پیشین، ج ‌5، ص 106.

[57]. أسد الغابة، پیشین، ج ‌3، ص 247.

[58]. الطبقات‌ الکبرى، پیشین، ج ‌7، ص 344.

مقاله

نویسنده زينب ابراهيمي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS