دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

یاران امام حسین(ع) (5)

No image
یاران امام حسین(ع) (5)

كلمات كليدي : تاريخ، امام حسين(ع)، سويد بن عمرو بن ابي المطاع، سيف بن حارث جابري، سيف بن مالك عبدي، الضرغامة بن مالك، عائذ بن مُجمّع بن عبدالله عائذي

نویسنده : سيد علي اكبر حسيني

سیف بن حارث(حرث) بن سریع جابری

او برادر مادری مالک بن عبدالله بن سریع[1] بود و در عین حال با او نسبت پسر عمو نیز داشته است. آن دو از تیره همدان بودند[2] و به همراه غلامشان -شبیب- به خدمت امام(ع) در کربلا آمدند. آنان در روز عاشورا و پس از شهادت حنظلة بن اسعد در حالی که گریان بودند، نزد امام حسین(ع) آمدند، امام(ع) فرمود: «ای پسران برادرانم چه چیز شما را گریان نموده است؟ پس به خدا قسم پس از ساعتی هر دوی شما چشمانتان روشن خواهد شد.» آن دو پاسخ دادند: «خداوند ما را فدایتان کند به خدا قسم گریه ما برای خودمان نیست گریه ما از این جهت است که چنین گرفتاری‌ای برای شما پیش آمده است و ما قادر به رساندن هیچ نفعی به شما نیستیم.» پس امام(ع) برای آن دو دعا کردند و فرمودند: «ای دو پسر عمو؛ خداوند به سبب مواسات و خیرخواهی شما بهترین پاداش پرهیزگاران را به شما عنایت فرماید» [3]

آنان از امام(ع) خداحافظی کردند و گفتند: «السلام علیک یابن رسول الله(ص)!» امام(ع) فرمود: «علیکم السلام و رحمة الله و برکاته.» پس به سپاه دشمن حمله کرده و در حالی که در مبارزه همدیگر را حمایت می‌کردند به جنگ پرداختند. تا این که سرانجام هر دو آن‌ها به فیض شهادت نائل آمدند.[4]

نام این دو برادر نیز در زیارت ناحیه مقدسه و زیارت رجبیه ذکر شده و مورد سلام و تهیت امام(ع) قرار گرفته‌اند.

سیف بن مالک عبدی[5]

سیف از شیعیان بصره بود و از جمله کسانی بود که در اجتماع شیعیان بصره در خانه ماریه دختر منقذ عبدی[6] حاضر می‌شد. او پس از دریافت خبر حرکت امام حسین(ع) به سوی عراق، در جلسه‌ای که میان شیعیان بصره تشکیل شده بود به دعوت یزید بن ثبیط عبدی جهت پیوستن به امام حسین(ع) پاسخ مثبت داد و به همراه او و تنی چند از رجال شیعه بصره به سوی مکه حرکت کرد و سرانجام خود را در منطقه ابطح به کاروان امام(ع) رسانید و از آن‌جا تا کربلا همراه و ملازم امام(ع) بود.[7]

در بعد از ظهر روز عاشورا سیف بن مالک قدم پیش نهاد و خدمت امام(ع) رسید و از حضرت(ع) اذن میدان گرفت؛ او در دفاع از امام حسین(ع) و اهل بیت پیامبر(ص) پا به میدان نهاد و جنگید تا این که سرانجام در رکاب آن حضرت(ع) به شهادت رسید.[8] زمان شهادت او در برخی دیگر از منابع در حمله نخست گزارش شده است.[9]

شبیب بن عبدالله

شبیب غلام حارث(حرث) بن سریع همدانی بود و از مردان شجاع و دلاور کوفه به شمار می‌رفت.[10] او به همراه سیف و مالک فرزندان سریع بن جابر همدانی به لشکر امام(ع) پیوست.[11] در برخی از منابع او را از اصحاب رسول خدا(ص) و نیز از یاران امیرالمؤمنین علی(ع) به شمار آورده‌اند.[12]

شبیب پیش از ظهر عاشورا و در جریان حمله نخست به همراه جمعی دیگر از اصحاب امام حسین(ع) به شهادت رسید.[13]

شوذب بن عبدالله زمانی

شوذب بن عبدالله غلام شاکر پدر عابس بن ابی‌شبیب بود. او از شیعیان متقدم،[14] و از دوستداران مخلص اهل بیت(ع) و از رجال شیعه و از معدود دلیران بنام و حافظ و ناقل احادیث امیرالمؤمنین(ع) بود.[15] در مجلس حدیث او شیعیان گرد می‌آمدند و از او کسب حدیث می‌کردند از این حیث او از چهره‌های شناخته شده کوفه بود.[16] شوذب به همراه مولای خود عابس بن ابی‌شبیب شاکری حامل نامه مسلم بن عقیل به سوی امام حسین(ع) بودند، بدین ترتیب آن‌ها از کوفه به مکه آمدند و نزد امام(ع) ماندند و ایشان را تا سرزمین کربلا همراهی کردند.[17]

عصر روز عاشورا در حالی که تعداد کمی از یاران امام حسین(ع) باقی مانده بودند، عابس رو به غلام خود شوذب کرد و گفت: «می‌خواهی چه کنی؟» شوذب گفت: «می‌خواهم چه بکنم در کنار تو از زاده رسول خدا(ص) دفاع می‌کنم.» عابس گفت: «غیر از این از تو انتظار نمی‌رفت، اکنون پیش از من به میدان برو تا داغ شهادت تو را در راه خدا تحمل کنم، اگر امروز از تو عزیزتر کسی را داشتم، او را پیش از خود به میدان می‌فرستادم که امروز آخرین فرصت عمل است و فردا روز حساب است و عمل بکار نیاید.»[18]

شوذب به خدمت امام حسین(ع) آمد و گفت: «السّلام علیک یا ابا عبدالله و رحمة الله و برکاته» و پس از گرفتن اذن میدان از امام(ع) خداحافظی کرد.[19] شبیب در برابر آن حضرت(ع) به دشمن حمله‌ور شد و همانند دلیران به مبارزه پرداخت تا این که سرانجام به فیض شهادت نائل آمد. [20]

شوذب نیز چون دیگر یاران امام(ع) در زیارت رجبیه و ناحیه مقدسه مورد سلام قرار گرفته است: «السّلام علی شوذب مولی شاکر؛ درود بر شوذب، غلام شاکر»

الضرغامة بن مالک

او از شیعیان بنام و از شجاعان کوفه بود و از جمله بزرگان کوفه بود که با مسلم بن عقیل بیعت کرده بود و چون مسلم به شهادت رسید به همراه سپاه عمر سعد از کوفه خارج شد و در فرصتی مناسب خود را به سپاه امام حسین(ع) ملحق کرد.[21] بعد از ظهر روز عاشورا خدمت امام(ع) رسید و از امام اذن میدان طلبید و پس از کسب اجازه راهی میدان شد. او به سپاه دشمن حمله برد و پس از نبردی دلیرانه به شهادت رسید.[22]

به نقلی او نیز به مانند بسیاری از یاران امان حسین(ع) در صبح عاشورا و در جریان حمله نخست به شهادت رسیده است.[23]

عائذ بن مُجمّع بن عبدالله عائذی

او با پدرش مجمع، به همراه جمعی از دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت(ع)، پس از شهادت قیس بن مسهر به دست ابن زیاد با راهنمایی طرمّاح بن عدی از کوفه خارج شده به سمت کربلا حرکت کردند. آنان سرانجام در منزل عذیب الهجانات به کاروان امام حسین(ع) پیوستند.[24] هنگامی که آنان بر امام حسین(ع) وارد شدند. حر بن یزید ریاحی روی بدانها کرد و گفت: «این چند نفر از مردم کوفه‌اند من آن‌ها را بازداشت کرده و یا به کوفه بر می‌گردانم»؛ اما امام(ع) حر را مورد خطاب قرار دادند و فرمودند: «من به تو اجازه چنین کاری را نمی‌دهم و همان طوری که خود را از گزند تو حفظ می‌کنم از آنان نیز محافظت خواهم کرد، زیرا این‌ها نیز همانند اصحابی که با من از مدینه آمدند از یاران من به شمار می‌آیند، پس اگر بر آن پیمان که با من بستی استواری، آن‌ها را رها کن و گرنه با تو می‌جنگم.» حر نیز به ناچار از بازداشت آنان صرفنظر کرد.[25]

عائذ در خدمت امام(ع) بود تا اینکه سرانجام او نیز به مانند پدرش در روز عاشورا در رکاب آن حضرت(ع) به شهادت رسید.

در زمان شهادت او بین مورخان و سیره‌نگاران اختلاف شده است، برخی از مورخان او را در شمار شهدای حمله‌ی اول ذکر کرده[26] و برخی دیگر هم بر این اعتقادند که او و پدرش قبل از حمله‌ی اول و در آغاز جنگ در یک جا به شهادت رسیده‌اند.[27]

عامر بن مسلم عبدی بصری

او از اهالی بصره و از شیعیان این شهر بود. عامر به همراه غلامش -سالم- دعوت یزید بن ثبیط بصری جهت خروج از بصره و حرکت به سوی امام(ع) را پذیرفتند و به همراه یزید بن ثبیط و فرزندان او -عبدالله و عبیدالله- و نیز برخی دیگر از شیعیان در مکه خدمت امام(ع) آمدند و سید و سالار شهیدان(ع) را از ابطح تا سرزمین کربلا همراهی نمودند.[28]

او در روز عاشورا به میدان رفت و پس از اندکی کارزار سرانجام به شهادت رسید.[29] منابع تاریخی شهادت او را در جریان حمله اول دانسته‌اند.[30]

عباد بن مهاجر بن ابی‌مهاجر جهنی

عباد در منازل جهینه در اطراف مدینه منوره زندگی می‌کرد. زمانی که امام حسین(ع) از مدینه منوره به سوی مکه معظمه حرکت کرد در کنار آب‌های جهینه به همراه مجمع بن زیاد جهنی به کاروان امام(ع) ملحق شد و با آن حضرت(ع) همراه گردید. او کاروان امام حسین(ع) را تا کربلا همراهی نمود[31] تا این که سرانجام او نیز همانند دیگر اصحاب با وفای امام(ع) در روز عاشورا در سرزمین مقدس کربلا به فیض شهادت نائل آمد. [32]

عبدالأعلی بن یزید کلبی

عبدالأعلی از شیعیان طایفه بنی‌علیم در کوفه بود و از سواران شجاع و از قاریان قرآن به شمار می‌آمد. پس از ورود مسلم بن عقیل به کوفه با او همراه شد و به همراه حبیب بن مظاهر از مردم کوفه برای مسلم بن عقیل بیعت می‌گرفتند.[33] عبدالأعلی به هنگام قیام مسلم بن عقیل در یاری او لباس رزم پوشید و به میدان آمد؛ اما با شکست قیام توسط کثیر بن شهاب به اسارت در آمد و نزد عبیدالله بن زیاد برده شد. عبیدالله هم دستور زندانی کردن او را صادر کرد.

پس از شهادت مسلم، عبیدالله او را از زندان بیرون آورد و از او بازجویی کرد. او گفت: «بیرون آمده بودم تا ببینم مردم چه می‌کنند که به اسارت کثیر بن زیاد در آمدم.» عبیدالله از او خواست که برای صدق گفته‌اش قسم بخورد؛ اما او قسم نخورد، پس به دستور عبیدالله او را به میدان سبیع بردند و به شهادت رساندند.[34]

بلاذری در کتاب خود از او با نام عبدالأعلی بن زید بن شجاع یاد کرده و آورده است که عبدالأعلی در سرزمین کربلا به میدان رفت و جنگید و سپس به شهادت رسید.[35]

عبدالرحمن بن عبدالله ارحبی

عبدالرحمن از اعراب قبیله بنی‌همدان بود. او مردی شجاع و دلاور و فردی صاحب نفوذ در کوفه و از تابعین امام علی(ع) به شمار می‌رفت.[36] زمانی که مردم کوفه از بیعت نکردن امام(ع) با یزید و ورود ایشان به مکه با خبر شدند نامه‌هایی را به سوی امام(ع) گسیل داشتند و در این نامه‌ها از امام(ع) خواسته بودند تا جهت به دست گرفتن رهبری قیام به سوی کوفه حرکت کند. عبدالرحمن بن عبدالله و قیس بن مسهر از جمله فرستادگان مردم کوفه به سوی امام حسین(ع) بودند. آنان پنجاه و سه نامه از مردم کوفه که مضمون همه این نامه‌ها دعوت از امام(ع) برای رفتن به کوفه بود به امام(ع) رساندند،[37] آنان روز دوازدهم ماه مبارک رمضان وارد مکه شدند و با دیگر سفیران عراق در مکه دیدار نمودند،[38] زمانی که امام حسین(ع) مسلم بن عقیل را به سوی کوفه فرستاد چند نفر از مردم کوفه از جمله قیس بن مسهر و عبدالرحمن بن عبدالله و عمارة بن عبید سلولی را به همراه او به کوفه فرستاد.[39] عبدالرحمن مجدداً نزد امام(ع) بازگشت و تا کربلا ملازم رکاب حضرت(ع) بود. در بعد از ظهر روز عاشورا خدمت امام(ع) رسید و از ایشان اذن میدان گرفت، امام(ع) به او اجازه داد. پس عبدالرحمن به میدان رفت و در حالی که این رجز را می‌خواند:

اتی لمن ینکرفی ابن الکدن انی علی دین حسین(ع) و حسن(ع)

«به کسی که مرا نمی‌شناسد می‌گویم من پسر کدن هستم و به درستی که بر دین حسین(ع) و حسن(ع) می‌باشم»[40]

با دشمنان به مبارزه و نبرد پرداخت تا این که پس از اندکی مبارزه و کشته و زخمی کردن چند تن از سپاه دشمن، به شهادت رسید و روح پاکش به آسمان‌ها پر کشید. [41]

عمرو بن مطاع جعفی

عمرو بن مطاع پس از شهادت مالک بن انس کاهلی، از امام(ع) اذن میدان گرفت او در حالی که رجز می‌خواند:

انا بن جعف و ابی مطاع و فی یمینی مرهف قطاع

و اسمر فی راسه لماع یری له من ضوئه شعاع

الیوم قد طاب لنا القراع دون حسین(ع) الضرب و السطاع

یرجی بذاک الفوز و الدفاع عن حر نار حین لا انتفاع

صلی علیه الملک المطاع

«من فرزند مطاع جعفی هستم، در دستم شمشیری بران و نیزه‌ای براق و درخشنده است، امروز دفاع از حسین(ع)، برای ما گوارا است؛ بدین وسیله رستگاری و نجات از آتش را که، چیزی غیر ار عمل صالح به آن نفعی ندارد امیدوارم.»

به نبرد پرداخت و پس از مدتی مبارزه بدست سپاهیان عمر بن سعد به شهادت رسید.[42]

مقاله

نویسنده سيد علي اكبر حسيني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

Powered by TayaCMS