دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

منازل امام حسین(ع) از مکه تا کربلا (2)

No image
منازل امام حسین(ع) از مکه تا کربلا (2)

كلمات كليدي : امام حسين(ع)، ثعلبيه، زباله، شراف، حر بن يزيد رياحي

نویسنده : سيد علي اكبر حسيني

ثعلبیّه[1]

پس از منزل زرود، امام حسین(ع) و همراهانش به منزل ثعلبیه وارد شدند. نقل شده که در این منزل، خبر شهادت مسلم بن عقیل به امام(ع) رسید. دو نفر از مردان قبیله بنی‌اسد که با کاروان امام حسین(ع) همراه شده بودند خبر را از مردی کوفی دریافت و سپس به اطلاع حضرت(ع) رساندند. امام(ع) درباره رفتن یا نرفتن به کوفه از فرزندان مسلم نظر خواهی کردند و آنان سوگند یاد کردند تا انتقام خون پدر را نگیرند باز نگردند.[2] یاران امام(ع) نیز گفتند: «به خدا قسم که موقعیت شما با مسلم فرق می‌کند، اگر به کوفه بروید مردم به سوی شما خواهند شتافت. امام(ع) سکوت کردند و چیزی نفرمودند.»[3] در برخی از منابع آمده امام حسین(ع) پس از شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل فرمود: «خدا مسلم را رحمت کند که به سوی رحمت الهی و بهشت و رضوان خدا شتافت، او مسؤولیتی را که بر عهده داشت به نیکی انجام داد ولی هنوز مسؤولیت ما باقی است.»[4]

روایت شده که پس از دریافت خبر شهادت مسلم و سپس سخنان امام حسین(ع)، گروهی از همراهان حضرت(ع) که به طمع مال و پست و مقام دنیوی با امام(ع) همراه شده بودند، از آن حضرت(ع) جدا شدند و امام(ع) را تنها گذاردند به گونه‌ای که تنها اهل بیت(ع) و چند تن از اصحاب حضرت(ع)، که از مدینه[و معدودی از کسانی که در بین راه] با ایشان همراه شده بودند در کنار ایشان باقی ماندند.[5]

همچنین گفته شده در این منزل مردی خدمت امام حسین(ع) آمد و در مورد این آیه "یَومَ نَدعُوا کُلَّ اُناسٍ بِاِمامِهِم"[6] سؤال نمود امام(ع) فرمود: «یعنی پیشوا و امامی که مردم را به راه راست هدایت کند و مردم هم او را اجابت کنند، و امامی که مردم را به گمراهی و ضلالت دعوت کند و مردم نیز به دعوت او پاسخ مثبت دهند؛ گروه اول در بهشت و گروه دوم در آتش خواهند بود، و این قول خدای متعال است که "فَرِیقً فِی الجَنَّةِ وَ فَرِیقً فِی السَّعِیرِ"»[7]-[8]

و نیز در همین مکان مردی از اهل کوفه خدمت امام(ع) آمد و سلام کرد حضرت(ع) پرسید از کجا می‌آیی؟ گفت: از کوفه. امام(ع) به آن مرد فرمودند: «به خدا سوگند اگر تو را در مدینه ملاقات می‌کردم اثر جبرئیل[9] را در خانه خود و نزول او را برای وحی به جدّم، به تو نشان می‌دادم. ای برادر کوفی! عموم مردم دانش را از ما برگرفتند و از سرچشمه علم خاندان ما سیراب شدند، آیا آنها می‌دانند و ما نمی‌دانیم؟! این غیر ممکن است.»[10]

در این منزل همچنین، مردی از اهالی کوفه به نام ابوهره ازدی خدمت امام(ع) شرفیاب شد و عرض کرد: "یابن رسول الله! چه کسی شما را از حرم خدا و حرم رسول خدا(ص) به اینجا کشانده است؟!"

امام حسین(ع) فرمود: "ای ابا هره! بنی‌امیّه اموال ما را گرفتند و حرمت ما را شکستند و من صبر کردم، و حال در طلب خون من هستند که از حرم امن الهی بیرون آمدم، به خدا سوگند که این گروه ظالم و طاغی مرا خواهند کشت، و خداوند لباس ذلّت بر ایشان پوشانیده و شمشیر برّان را برای قتلشان فراهم خواهد کرد، و کسی را بر آنها مسلّط خواهد کرد که آنان را خوار گرداند تا از قوم سبا ذلیل‌تر و پریشان احوال‌تر گردند، که زنی بر آنها حکومت راند و بر اموال و خون آنها رحم نکرد."[11]

زُباله[12]

امام(ع) به همراه کاروان خود پس از حرکت از منزل «ثعلبیّه»، در همان روز به منزل زباله رسیدند.

اکثر مورخان، دریافت خبر شهادت عبدالله بن یقطر و قیس بن مسهر صیداوی- فرستادگان امام(ع) به کوفه- را در منزل زباله ذکر کرده‌اند.[13] بعضی هم زمان دریافت این خبر را در منازل دیگر ذکر کرده‌اند؛[14] اما آنچه که صحیحتر به نظر می‌رسد این است که دریافت این خبر ناگوار از سوی امام حسین(ع) اولین بار در منزل زباله صورت پذیرفته است؛ ضمن اینکه این احتمال را نیز نباید از نظر دور داشت که ممکن است که خبر شهادت آنها در منازل دیگر نیز [به صورت تکراری] به اطلاع امام(ع) رسیده شده باشد.

روایت شده چون امام(ع) به «زباله» رسید، فرستاده‌ی محمد بن اشعث و عمر بن سعد به خدمت امام حسین(ع) رسید و پیام مسلم را که به عنوان وصیّت از ایشان خواسته بود که بنویسند و برای امام(ع) ببرند، تقدیم امام(ع) نمود. امام(ع) نامه را خواند و صحّت خبر شهادت مسلم و هانی را تأیید شده دید، امام(ع) سخت آزرده خاطر گردید؛ اندوه این مصیبت زمانی شدّت بیشتری یافت که قاصد، خبر شهادت قیس بن مسهر را نیز به اطلاع امام(ع) رساند.[15] در این هنگام اشک در چشمان امام(ع) حلقه زد و بر گونه‌اش جاری شد و این آیه را قرائت فرمود: «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا؛ پس بعضی پیمان خود را به آخر بردند( و در را خدا شربت شهادت نوشیدند) و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.»[16]-[17]

آن حضرت(ع) خبر را برای اصحاب بیان نمود و فرمود: «خبر ناگوار و جانسوزی به ما رسیده و آن اینکه مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و عبدالله بن یقطر به شهادت رسیده‌اند، و شیعیان کوفه ما را بی‌یار و یاور گذاشته‌اند، هر کس از شما بخواهد، می‌تواند باز گردد که بر او ملامتی نیست چرا که تعهّدی نداشته است.»[18]

نقل شده بسیاری از یاران و اصحاب امام(ع) که به جهت مطامع دنیوی و به امید بدست آوردن پست و مقام با حضرت(ع) همراه شده بودند از گرد او پراکنده شدند و راه بیابان را در پیش گرفتند. تنها اهل بیت امام(ع) ماندند با تعداد کمی از یاران با وفای حضرت(ع).[19] گفته شده این کار امام(ع) از آن روی بود که گروهی از اعراب می‌پنداشتند که عازم شهری می‌شوند که مردم آن شهر تحت فرمان امامند؛ اما امام(ع) می‌خواست که همراهانش آگاهانه در این مسیر گام بردارند و بدانند که با چه مشکلاتی مواجه خواهند شد.[20]

در این منزل همچنین، امام(ع) با مردی از قبیله‌ی بنی‌عکرمه به نام عمرو بن لوذان دیدار کردند. آن مرد از از امام حسین(ع) سؤال کرد: «عزم کجا دارید؟»

امام(ع) فرمود: «عازم کوفه هستم.»

آن مرد به امام(ع) گفت: «تو را به خدا سوگند که از این راه باز گرد، زیرا تو به استقبال نیزه‌ها و شمشیرها می‌روی، اگر کسانی که نامه و پیک نزد شما فرستاده‌اند، هزینه‌ی این جنگ را برعهده می‌گیرند و مقدمات کار را از هر جهت برای شما فراهم می‌آورند، به نزد آنها برو، که این عزم پسندیده‌ای است، ولی آن‌گونه که شما بیان کردید من مصلحت شما را در رفتن به سوی مردم کوفه نمی‌بینم.»

امام حسین(ع) فرمود: «ای بنده‌ی خدا! آنچه را که تو گفتی بر من پوشیده نیست و رأی همان است که تو دیده‌ای؛ ولی بر مقدّرات الهی کسی غالب نخواهد شد.»[21]

عقبة البطن[22]

کاروان امام حسین(ع) پس از حرکت از منزل زباله، به عقبة البطن رسیدند.

از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: «حسین بن علی(ع) از «عقبة البطن» بالا رفت و سپس به یاران خود فرمود: بدرستی که من در این سفر کشته خواهم شد.

اصحاب گفتند: یا ابا عبدالله! چرا چنین می‌گویید؟

فرمود: به خاطر این که در خواب چنین دیدم.

اصحاب از خواب امام(ع) پرسش کردند.

فرمود: در خواب دیدم سگانی به من یورش می‌برند که در میان آنها سگی دو رنگ بود که از همه درّنده‌تر به نظر می‌رسید.»[23]

به نقل از برخی مورخان امام حسین(ع) در این منزل با مردی از بنی‌عکرمه (عمرو بن لوذان) دیدار کردند.[24]

واقصه[25]

امام(ع) در «واقصه» توقف نکردند و پس از پشت سر گذاشتن این منزل، در «شراف» منزل گزیدند.

شَراف[26]

امام حسین(ع) در منزل «شراف» فرود آمدند و سحرگاهان به جوانان دستور دادند که آب زیادی بردارند.[27] آنان از این منزل حرکت کردند و صبح را تا هنگام غروب آفتاب، راه پیمودند. گویا امام(ع) تصمیم داشتند در «قرعاء» که منزل دیگری از منازل حجّاج است، منزل کنند[28] و بعد از آنجا تا «مغیثه» [که آخرین منزل حجاز است،] و از مغیثه تا «قادسیّه» که ابتدای عراق است، کوچ کنند.[29]

عبیدالله بن زیاد چون از حرکت امام حسین(ع) به سوی کوفه آگاه شد، حصین بن تمیم تمیمی را - که رئیس شرطه‌ی او بود- با چهار هزار نفر مرد جنگی که حر بن یزید ریاحی نیز از جمله‌ی آنها بود[30] به «قادسیّه» فرستاد و او لشکرش را در فاصله‌ی «قادسیّه» تا «خفّان» و «قُطقُطانیّه» تا «لَعلَع» و نیز از«واقصه» تا راه شام و راه بصره مستقر کرد تا راهها را دقیقاً زیر نظر بگیرند تا از ورود و خروج افراد از آنجا اطلاع یابند.[31]

در راه امام(ع) گروهی از اعراب را ملاقات کرد و از آنها سؤال فرمود، گفتند: «ما چیزی جز این نمی‌دانیم که به آسانی نمی‌توانیم وارد و خارج شویم.» امام(ع) در همان مسیر، ادامه‌ی راه دادند.[32]

روایت شده که: «در میانه‌ی راه و به هنگام ظهر ناگهان مردی فریاد زد: الله اکبر! امام حسین(ع) نیز تکبیر گفت و سپس رو به آن مرد کردند و فرمودند: "برای چه تکبیر گفتی؟"

آن مرد گفت: "درخت خرما می‌بینم!"

آن دو مرد اسدی گفتند: "ما هیچ گاه در این جا ، حتّى یک نخل هم ندیده‌ایم."

امام(ع) به آنها فرمود: "پس به نظر شما او چه دیده است؟"

گفتند: "اینها طلایه داران لشکر دشمن و گردن‌های اسبان آنهاست."

امام(ع) فرمود: "به خدا که نظر من نیز همین است.

پس امام(ع) فرمود: "آیا در این منطقه پناهگاهى هست که بدانجا پناه ببریم و آن را پشت سرِ خویش نهیم و با این قوم، از یک سمت، مقابله کنیم ؟"

گفتند: "آری، در ناحیه‌ی چپ، منزلی است به نام «ذو حُسَم»»"[33]

پس امام(ع) به قسمت چپ جاده به طرف «ذو حُسَم» روان شد، سپاه دشمن نیز به طرف این منزل می‌تاخت؛ ولی امام(ع) و همراهانش زودتر به این منزل رسیدند.[34] پس امام(ع) دستور داد خیمه ها را در این مکان بر پا کردند.

مقاله

نویسنده سيد علي اكبر حسيني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

Powered by TayaCMS