دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

مروان بن محمد

No image
مروان بن محمد

كلمات كليدي : تاريخ، امويان، مروان بن محمد، مروان حمار

نویسنده : فاطمه محسن بيگي

مروان بن محمد بن مروان بن حکم، آخرین فرد از خلفای بنی‌امیه بود. چون مربی او جعد بن درهم بود، او را مروان جعدی می‌گفتند[1] و چون در جنگ‌ها بسیار شجاع، جنگجو و شکیبا بود، به او حمار می‌گفتند[2] و به قولی برای آن‌که عرب هر صد سال را حمار می‌نامد و چون سلطنت بنی‌امیه نزدیک صد سال شد، مروان را حمار لقب دادند.[3]

مروان بن محمد کنیه‌اش ابوعبدالملک و ابوعبدالله و مادرش کنیزی به نام «زبادة»[4] بود. او مدت 5 سال و دو ماه خلافت کرد.[5] در شهر حران با او بیعت کردند و همه مردم شام به جز عده‌ای از بنی‌امیه با او بیعت کردند.[6]

چگونگی به خلافت رسیدن مروان بن محمد

در دوران یزید بن ولید (یزید سوم) کار مروان بن محمد(که به دستور هشام بن عبدالملک)[7] حاکم جزیره و آذربایجان و ارمنستان بود، بالا گرفت. او که به خلافت چشم دوخته بود، خلافت ابراهیم بن ولید را به رسمیت نشناخت و او را خلع کرد. [8]

مروان در راس نیروهایش از حران به دمشق حمله کرد و هنگام حمله بر قنسرین و حمص استیلا یافت و با سپاه خلیفه در محلی - میان بلبعک و دمشق- درگیر شدند و بر آن‌ها چیره شد. ابراهیم هنگامی که نتیجه جنگ را دریافت، از دمشق فرار کرد. مروان در سال 127 پیروزمندانه وارد دمشق شد و مردم با او برای خلافت بیعت کردند.[9]

اوضاع سیاسی دوران مروان بن محمد

حکومت اموی در دوران مروان محمد پایان یافت. در حالی که او در حکمرانی از عمل و نظری درست برخوردار بود و عامل سقوط نبود. زیرا عوامل ضعف و زوال حکومت اموی از زمان‌های بسیار دور فراهم شده بود و او فقط توانست با رخ دادهای بسیاری که برضد او بود، دست و پنجه نرم کند و این سقوط را چند سال به تاخیر بیندازد.

از عواملی که فضا را برای قیام بر حکومت مروان دوم آماده کرد، انتقال پایتخت از دمشق به حران بود. چون مروان در حران و در زیر سیطره قیسی‌ها پرورش یافته بود. این مسئله به دور شدن یمنی‌ها از او و پیوستن‌شان به دعوت عباسیان منجر شد.[10]

و از عوامل دیگر منازعات قبایلی و درگیری‌های داخلی میان خاندان اموی برای رسیدن به قدرت بود. از جمله شورش‌هایی که مروان دوم با آن‌ها روبه روبه بود:

1- شورش ساکنان حمص بود؛

هنگامی که مروان به سر کار آمد، مردم از جمله حمصی‌ها با او بیعت کردند. ولی بعدا بر او شوریدند و رهبر آن‌ها ثابت بن نعیم جذامی بود. وقتی خبر به مروان رسید به مقابله با آن‌ها رفت و مردم حمص از کلبی‌ها در تدمر کمک خواستند و آن‌ها هم با نیروی نظامی به کمک‌شان آمدند. اما مروان و سپاهیانش در نبرد با آن‌ها پیروز شدند و حصار شهرشان را ویران کردند. [11]

2- شورش مردم غوطه

وقتی مروان دوم مشغول متوقف کردن حرکت حمصی‌ها بود، شورش دیگری در برابر حکومت او در غوطه ایجاد شد. ساکنان آن یزید بن خالد قسری یمنی را استاندار غوطه کرده و شهر دمشق را محاصره نمودند. مروان دوم با شکستن محاصره به تعقیب شورشیان پرداخت و مره و روستاهای یمنی‌ها را آتش زده و یزید بن خالد را کشت.[12]

3- شورش فلسطینی‌ها:

قیام فلسطینی‌ها در برابر حکومت مروان دوم از خطرناک‌ترین جنبش‌های مخالف با حکومت این خلیفه محسوب می‌شود. ثابت بن نعیم جذامی روستاهای سرزمین شام را به شورش تشویق کرد. او در ادامه این مخالفت، مروان را خلع کرد و فلسطینی‌ها را در شورش بر ضد نظام اموی رهبری نمود. مروان با گسیل کردن نیروهای نظامی به فرماندهی ابوالورد بن کوثر برشورش پیروز شد. استاندار منتخب مروان دوم در فلسطین، ثابت را اسیر کرده، نزد خلیفه فرستاد و خلیفه او را کشت.[13]

4- نا آرامی‌ها در عراق

الف: حرکت خوارج: بعد از این‌که شام پرچم عصیان در برابر حکومت مروان دوم برافراشت، طبیعی بود که در عراق حرکت‌ها خطرناک‌تر باشد. به ویژه اوضاع عراق بعد از این‌که شام مرکز حکومت شد، متشنج‌تر بود.

در این دوران ویژگی حرکت ایشان (خوارج) فراگیر بودن آن‌ها بود. پیشتر نشان سپاه ایشان کمی افراد آن بود. اما اکنون با عده بسیاری از توده‌ها می‌جنگیدند.[14]

حرکت‌های خوارج بعد از کشته شدن خلیفه، ولید دوم در سال 126 افرایش یافت. محل این حرکت‌ها عراق و جزیرة‌العرب بود تا آن‌جا که ایشان وارد کوفه شدند و بر بصره و حضرموت تسلط یافتند. اما مروان با آنان درگیر شد و در چندین جنگ ایشان را در منطقه کفرتوثا - از شهرهای ماردین – عین‌التمر، وادی‌القری در شمال شام شکست داد و بر آنان پیروز شد و ایشان را از عراق راند و قدرتش را از نو در حجاز و یمن گسترش داد.[15]

ب- حرکت‌های علویان: آخرین حرکت شیعه را در برابر بنی‌امیه، عبدالله بن معاویة بن عبدالملک بن جعفر[16] رهبری کرد. شیعیان کوفه به او پیوستند و برای خلافت، با او بیعت کردند. او در محرم 127(ه.ق)، برای جنگ با شامیان در حیره قیام کرد.[17] هنگامی که جنگ در گرفت، شیعیان او را واگذاشتند و از جنگ فرار کردند. جز قبیله ربیعه و زیدیه کسی او را یاری نداد. او ناچار شد به کوفه باز گردد. اموی‌ها او را تعقیب کردند و در خیابان‌های شهر مبارزات سختی میان دو طرف در گرفت و سپاه اموی توانست براوضاع مسلط شود. استاندار اموی به عبدالله بن معاویه امان و اجازه عقب‌نشینی داد، وی به فارس کوچ کرد تا در آن‌جا صفوف نیروهایش را از نو سازمان دهی کند.

بعد از پیوستن موالی، بردگان، عباسیان که بر حکومت اموی شورش کرده بودند و امویان مخالف مروان دوم به وی و هر کسی که به بخشش یا شغلی چشم داشت و بقایای خوارج که به دست مروان دوم از موصل رانده شدند، کار او بالا گرفت.[18] چون افرادی که به او پیوسته بودند، کاملا نامتجانس بودند و هدفی که آن‌ها را دور او جمع کرده بود، دشمنی با مروان دوم بود. از این رو مدت طولانی دوام نیاورد و به سرعت بر اثر شکستی سهمگین در برابر نیروهای مروان دوم در سال 129(ه.ق)، در (مروالشاذان) خوردند، از هم پاشیدند.[19] سپس عبدالله به سیستان فرارکرد و از آن‌جا به امید این‌که ابومسلم او را یاری دهد به هرات رفت، ابومسلم او را دستگیر کرد و به قتل رساند.[20]

جنبش‌های اموی داخلی

الف- حرکت عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز

عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز استاندار عراق و مرکز آن بود. بعد از چیرگی او بر عبدالله بن معاویه، نیرو و قدرت یافت و برایش آشکار شد که می‌تواند در برابر حکومت مروان قیام کند. و در نتیجه بیعتش را با مروان شکست. او در حرکتش به قبایل یمنی از اهالی شام – که در کوفه و حیره مقیم بودند و اطاعت از شامی‌ها را از قیسی‌ها خوش نداشتند - تکیه داشت.[21] مروان دوم به مقابله با او برخاست، و سپاهی را متشکل از اهالی شام به فرماندهی نصر بن سعید حرشی – یکی از مردان مشهور قیسی- به سوی او اعزام کرد. وی با او درگیر شد. بین دو سپاه برخوردهای خفیف صورت گرفت و به هیچ نتیجه سرنوشت سازی نینجامید. دو گروه به همین شکل بودند تا این‌که مشکل بسیار خطرناک‌تری پدیدار شد. خوارج از نو در صحنه رخدادهای عراق ظهور کردند و مروان دوم به مقابله با ایشان مشغول شد و مساله عبدالله بن عمر را رها کرد.[22]

ب- حرکت سلیمان بن هشام بن عبدالملک

سلیمان حرکتش را در مخالفت با مروان دوم زمانی آغاز کرد که ابراهیم بن ولید را در راس نیرویی نظامی برای جلوگیری از پیشرفت او در عین الجر اعزام کرد. اما او در جنگ شکست خورد و بعد از تسلیم شدن، مروان دوم او را همراه برخی از سران بنی‌امیه به حران منتقل کرد.[23] اما دشمنی میان او و سلیمان بن هشام بسیار شدید بود و این کار سودی نداشت. سلیمان با برادرانش، فرزندانش و موالی‌اش بیرون آمد.[24] وی برقنسرین چیره گشت. در قنسرین میان سپاهیان او و خلیفه جنگ در گرفت و مروان بر او پیروز شد. سلیمان بن هشام با باقی مانده سپاهش به حمص و سپس به تدمر و از آن‌جا به کوفه گریخت و به جنبش ضحاک خارجی پیوست.[25]

عصیان سلیمان بن هشام، و پیوستن گروه‌هایی از اهل شام به او و ایجاد ناآرامی در برخی شهرهای شام، همه اشاره به اوضاع وخیمی است که وحدت خانواده اموی به آن دچار شده بود و نیز بیانگر خطرناک بودن منازعه مستمر میان افراد آن است که هیچ چیز جز چشم داشت‌های شخصی آن را توجیه نمی‌کند.

سرانجام مروان دوم

مشغول شدن مروان دوم به سرکوب شورش و آشوب‌ها، او را از آن‌چه در شرق، به ویژه در خراسان مرکز دعوت عباسیان، می‌گذشت، باز داشت. این دعوت در آن منطقه گسترش یافت و کار بنی‌عباس بالا گرفت و به قانع شدن داعیان عباسی، مبنی بر فرا رسیدن وقت دعوت علنی منجر شد. این داعیان موافقت ابراهیم کسی که در آن نزدیکی به انتظار دعوت علنی شورش بر امویان می‌زیست را به دست آوردند. ابومسلم خراسانی که رئیس دعوت در خراسان بود با شعار «الرضا من آل محمد» بیعت با شخصیت پسندیده از خاندان محمد (ص)، از مردم بیعت می‌گرفت.[26]

نصر بن سیار، کار گزار مروان دوم در خراسان، خطر ابومسلم را برای حکومت اموی دریافت. نامه‌ای فوری به دمشق فرستاد و از مروان کمک خواست.[27] به نظر می‌رسد که مروان در آن هنگام از پاسخ به درخواست این استاندار عاجز بود و جز وعده دادن و نصیحت کردن نتوانست کاری انجام دهد و این باعث شده ابومسلم بر همه خراسان چیره شود و نصر نتوانست در برابر او پایداری نماید و همراه یارانش از خراسان به نیشابور رفت.[28]

نصر بن سیار زمستان سال 131(ه.ق)، در فضای تیره شکست، در ری درگذشت.[29]

قحطبه بن شبیب فرماندهی عالی سپاه عباسیان در عراق بر ابن‌هبیره پیروز شد و تصمیم گرفت به کوفه برود؛ ولی به هنگام عبور از فرات غرق شد. نیروهای عباسی به فرماندهی حمید بن قحطبه در سال 132 وارد شهر شدند و کار را به ابی‌سلمه خلال سپردند.[30]

در کوفه با عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس، معروف به ابی‌العباس بیعت شد. برادرش ابراهیم امام - بعد از این که مروان دوم در آن زمان بر وی چیره شد و کارش آشکار گشت - کار دعوت را به او واگذار کرده بود تا وی نخستین خلیفه عباسی باشد.[31] بعد از پایان رسیدن کارش در عراق، سپاهی را به فرماندهی عمویش عبدالله بن عباس اعزام کرد که در کنار رودخانه زاب- با مروان دوم روبه روشد. در جمادی‌الاخر 132 جنگ سختی بین دو سپاه اموی و عباسی روی داد که یازده روز طول کشید و به شکست مروان دوم منتهی شد. وی بعد از جنگ به موصل عقب‌نشینی کرد. اما آن شهر دروازه‌هایش ر ابه روی او نگشود. وی مجبور شد به حران، پایتخت سابقش، عقب‌نشینی کند؛ اما سپاه عباسی او را تعقیب می‌کرد. وی به حمص، دمشق، بعد اردن و فلسطین عقب‌نشینی کرد. این شهرها دروازه‌های‌شان را به روی سپاه عباسی گشودند، به غیر از دمشق که عباسیان با زور وارد آن شهر شدند. عبدالله بن علی بعد از خروج از شام برادرش صالح را به تعقیب مروان فرستاد. مروان به مصر رسید و در روستای کوچکی به نام بوصیر در منطقه الفیوم- توقف کرد که ناگهان نیروهای نظامی وارد شدند. مروان دوم مقاومت کرد تا این که کشته شد و با مرگ او خلافت اموی پایان یافت و این در سال 132(ه.ق) بود.[32]

مقاله

نویسنده فاطمه محسن بيگي

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS