كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، سپهبد، قيام عشاير، استاندار، اصلاحات ارضي، مجلس سنا
نویسنده : كبري شوندي مطلق
سپهبد کریم ورهرام[1] در سال 1288 در آذربایجان تولد یافت و پس از گذراندن دوره ابتدایی و متوسطه در سال 1306 با داشتن دیپلم، مدرسه نظام تهران را برای تحصیل انتخاب نمود. بعد از گذراندن دوره این مدرسه در سال 1308 درجه افسری گرفت و در بدو امر فرماندهی دسته به وی محول گردید. او تدریجاً و به طور منظم درجات نظامی خود را دریافت نمود تا این که در سال 1318 به درجه سرگردی ارتقا یافت و به فرماندهی هنگ لشکر آذربایجان منصوب گردید.
ورهرام فردی دایمالخمر و فاسدالاخلاق بود.[2] وی افسری بسیار خشن، قلدر و تندخو بود. وی در جوانی با دختر سپهبد محمدشاه بختی ازدواج کرد و همین وصلت موجبات توجه شاه را نسبت به ورهرام جلب نمود.[3]
درجات نظامی و برخی فعالیتهای ورهرام
سپهبد کریم ورهرام، در سال 1323 با گرفتن درجه سرهنگی، رئیس ستاد لشکر آذربایجان شد.[4] بعد از گذشتن مدتی در 11 آذرماه 1324، نظامیان به فرمان سرتیپ درخشان و سرهنگ ورهرام رئیس ستاد لشکر آذربایجان دسته عزادار حسین را به بهانه این که خیال حمله به سربازخانه را داشتند، جلو مسجد کبود تبریز به گلوله بستند و در این حادثه از دسته عزاداران یک نفر کشته و یازده نفر زخمی شدند.[5]
سپهبد کریم ورهرام استاندار فارس امروز (دوشنبه 30 اردیبهشت 1342) طی تلگرافی به فرمانداری شیراز با اشاره به احتمال بروز برخی تظاهرات در ایام عزاداری ماه محرم، دستوراتی صادر کرد. در این نامه آمده است: «چون ممکن است در ایام محرم عناصر ناراحت و روحانیون تحریکاتی نموده و با سوء استفاده از اجتماع مردم در موقع عزاداری تظاهراتی بر علیه دولت بنمایند و یا اغتشاش راه بیندازند، لذا پیرو دستورات حضوری که در شیراز دادم مقررات زیر بایستی دقیقا اجرا گردد.
1- هر کس میل دارد، روضه خوانی کند بایستی التزام بسپارد که در تمام مدت عزاداری به غیر از ذکر مصیبت حرف دیگری نباید در مجلس زده شود و الا خود صاحب مجلس مسئول و تنبیه خواهد شد.
2- از تمام روضه خوانان و وعاظ باید کتبا التزام گرفته شود که به غیر از ذکر مصیبت و وعظ در امور دینی حرف دیگری نزنند و الا از منبر رفتن آنها جلوگیری و در آتیه هم اجازه منبر رفتن به او داده نخواهد شد.
3- هر کس بخواهد دسته حسینی راه بیندازد باید روسای دسته و نوحه خوانها الزام کتبی بدهند که به هیچ وجه گرد امور دیگری غیر از مصیبت نگردند والا از حرکت آنها جلوگیری خواهد شد.
4- هیچ دسته حسینی بدون اجازه قبلی مجاز به تشکیل و حرکت در شهر نخواهد بود.
5- مسیر حرکت دستهها در خارج از محله خود بایستی قبلا به وسیله شهربانی تنظیم و ساعت ورود آنها به مساجد و بقاع متبرکه خارج از محله خود دقیقا تعیین شود؛ به طوری که دو دسته در آن واحد به یک مسجد و یا محل روضه خوانی وارد نشوند.
6- در روز عاشورا هیچ دسته قمه زن نبایستی به شهر بیایند و از محل قمه زنی بایستی متفرق شوند.
7- داخل هیچ دسته حسینی قمه و یا اسلحه سرد نبایستی حمل شود.
8- کلیه دستهها از ساعت 11 شب بایستی متفرق شوند.[6]
در جریان تشکیل حکومت خود مختار پیشهوری، سرهنگ ورهرام دارای همان سمت بود. وقتی قرارداد تسلیم لشکر آذربایجان بین سرتیپ درخشانی و پیشهوری امضا شد، افسران ارشد لشکر آذربایجان به فرماندهی سرهنگ ورهرام به تهران عزیمت نمودند و کلیه آنان منتصب به ستاد گردیدند[7] و به تهران منتقل شدند و در همان زمان ورهرام دوره فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ را به پایان رساند و به فرماندهی تیپ پیاده لشکر تبریز منصوب گردید. مدتی در همین سمت باقی بود تا اینکه در سال 1329 با ارتقا درجه سرتیپی به فرماندهی لشکر رضائیه منصوب گردید و از آذربایجان شرقی به آذربایجان غربی منتقل و راهی رضائیه شد و تا سال 1333 در همان سمت در رضائیه مشغول انجام وظیفه بود و در همان سال به درجه سرلشکری ارتقا یافت و فرماندهی سپاه مهاباد به او واگذار گردید. وی با توجه به خدماتی که انجام داده و دورههایی که دیده بود و درجات نظامی هم به طور مرتب و بدون وقفه گرفته بود، در سال 1337 هم به درجه سپهبدی نایل آمد.[8]
در سال 1341 با اختیارات کامل به استانداری فارس منصوب گردید.[9] در سال 1342 (11 تیر) شیراز را ترک نمود.[10] در سال 1342 به عنوان سناتور انتخابی مردم رضائیه به مجلس سنا راه یافت. در سال 1346 (14 مهر) در دوره پنجم باز هم به عنوان سناتور انتخابی از رضائیه در مجلس حضور یافت.[11] در سال 1350 (9 شهریور) در دوره ششم باز هم از رضائیه به عنوان سناتور انتخابی به مجلس راه یافت. در سال 1354 (17 شهریور) در هفتمین دوره مجلس سنا برای چهارمین مرتبه به وکالت از مردم رضائیه در مجلس حاضر شد.[12] در سال 1357(آبان ماه) از طرف ارتشبد ازهاری نخست وزیر به استانداری آذربایجان غربی منصوب شد.[13] در سال 1357 (14 دی) از کار برکنار شد.[14] در سال 1357 (اول خرداد) به اروپا رفت.[15]
در تاریخ 1/7/1341، پنج سپهبد، چهار سرلشکر و شش سرتیپ باز نشسته شدند که عبارتند از: سپهبد بختیار، سپهبد عمیدی، سپهبد ورهرام، سپهبد کوشش و غیره... .[16]
قضاوت و داوری دیگران نسبت به ورهرام
دکتر باقر عاقلی در مورد وی نوشته است: «در سال 1341 که به علت اجرای قانون اصلاحات ارضی، اوضاع فارس دگرگون شد و عشایر علیه حکومت حکومت مرکزی سر به طغیان برداشتند. سپهبد کریم ورهرام که یک نظامی خشن بود از طرف شاه با اختیارات کامل به استانداری فارس منصوب شد ولی نتوانست در خطه فارس آرامش برقرار نماید.[17]
تلفنگرام- ساواک تهران- شورای عالی حزب مردم تاریخ 4/5/1351
شورای عالی حزب مردم در ساعت 16:30 مورخ 3/5/51 با حضور پروفسور عدل، سپهبد ورهرام، سناتور علامه وحیدی، هلاکو رامبد و سایر اعضای شورای عالی تشکیل جلسه داد. در این جلسه علینقی کنی ضمن گزارش فعالیتها و اقدامات خود برای پیشرفت حزب مردم و لشکر از همکاری اعضای حزب استعفا خود را از مقام دبیر کلی تسلیم شورای عالی نمود و علت استعفای خود را ضعف و بیماری اعلام نمود.[18]
حزب مردم
پس از انتصاب هیئت رئیسه نسبت به انتخابات اعضای هیئت مرکزی و هیئت بازرسان، اخذ رای به عمل آمد که نتیجه آن به شرح زیر میباشد:
اعضای کمتیه مرکزی: دکتر حسن افشار، امیر رستم بختیار، دکتر علی اصغر بابک، مهندس بهرام زاده ابراهیمی، رحیم زهتاب فرد، دکتر سامیراد، عبدالحسین طباطبایی، مهندس نصرت الله کلانتری، خانم هما فتح الله زاده، دکتر محمد حسین موسوی امین و سپهبد وهرام.[19]
ماجرای انتصاب و اعزام سپهبد کریم ورهرام به استانداری فارس
از 28 مرداد 1332 که دوران 25 ساله دیکتاتوری محمدرضا شروع شد، تا انقلاب دو حادثه مهم امنیت سلطنت او را به مخاطره انداخت که یکی شورش عشایر جنوب در سال 1340- 1341 و دیگری قیام وسیع 15 خرداد 1342 بود.
محمدرضا برای سرکوب عشایر سپهبد آریانا را به عنوان فرمانده عملیات جنوب تعیین کرد و همچنین سپهبد کریم ورهرام استاندار فارس شد.[20]
در مجله روشنفکر آمده است: «به امر شاه، دولت، سپهبد ورهرام را به استانداری فارس انتخاب کرد تا با قدرت و اختیارات تام رهسپار شیراز شده، توطئه را در نطفه خفه کند. شاهنشاه در چند جمله کوتاه دستورات خود را صادر فرمودند ورهرام بالافاصله عازم شیراز گردید».[21]
ورهرام در ملاقات با مالکین طوری صحبت کرد که پس از پایان جلسه همه ماستها را کیسه کردند و به اصطلاح نطفههی توطئه فروکش کرد. وی با قیافه اخم آلود و عصبانی به مالکین اخطار کرد: اگر سر و صدا راه بیندازید، اگر دسیسه بازی کنید، اگر بخواهید نقشه بکشید آن وقت لباس نظامی میپوشم، قداره را از رو میبندم و با توپ و تانک آدم میکشم! روزنامه کیهان نیز گفته اخیر ورهرام را در صفحه اول و به صورت برجسته به چاپ رساند.[22]
قیام عشایر جنوب
استاندار فارس سپهبد کریم ورهرام در بهمن ماه سال 1341 اعلان نمود، دولت ایران از دو ماه قبل در خارک- فارس و شاید هم همه نقاط کشور کلمه عشایر را از مکاتبات خود حذف کرده است، ما دیگر کسی را به نام عشایر نمیشناسیم. در فارس کلیه سازمانهای عشایری ارتش حذف شده و افسرانی که به نام افسران عشایری نامیده میشدند از مناطق مختلف احضار شدهاند.[23]
در روز 23 آبان 1341 دولت، اعلامیه زیر را منتشر کرد، اصلاحات باید به سرعت پیش برود و دولت با نهایت قدرت هر گونه توطئه را در هر کجا پیش بیاید درهم خواهد کوبید و توطئه کنندگان را به ملت ایران معرفی خواهد کرد و به همین منظور: 1- در شیراز که مرکز توطئه[24] شده بود حکومت نظامی اعلان شد تا مرکز هر فسادی را ریشه کن نماید. 2- سپهبد ورهرام به استانداری فارس منصوب گردید. 3- برای دستگیری قاتلین اقدامات سریع در جریان است. 4- دستور داده شد در هر منطقه سوء ظنی در تهیه چنین توطئه برود به شدت سرکوب شود. 5- از امروز در سراسر فارس انجام اصلاحات ارضی اعلام گردید.
پس از این اعلامیه، سخنرانیهای شدید و گفتههای تهدیدآمیزی ارسنجانی وزیر کشاورزی، نخست وزیر اسدالله اعلم، و نیز استاندار فارس کریم ورهرام، مدام در روزنامهها و مجلات منتشر شد.[25]
بعد از تصویب و به اجرا درآمدن قانون اصلاحات ارضی در سال 1341، در فارس، عشایر علیه حکومت مرکزی سر به طغیان برداشتند، در آن هنگام اوضاع فارس کاملا ناآرام و دگرگون شده بود. دولت برای ارعاب مردم در 20 حکومت نظامی کرد.[26]
برای فرو نشاندن آن شورش و ایجاد آرامش در آن خطه، شاه، سپهبد ورهرام را که نظامی خشن و قلدر بود با اختیارات کامل به جای غلامرضا فولادوند، که یک حقوقدان بود و از زمینداران و ملاکین مهم لرستان شمرده میشد، به فارس فرستاد تا با در دست گرفتن استانداری فارس بتواند آرامش را برقرار سازد. اما وی نه تنها نتوانست آرامش را برقرار نماید، بلکه روز به روز دامنه آن وسعت گرفت، تا آنجا که از مرکز درخواست کمک نمود.[27] گرچه شاه در 10 دی ماه به عشایر اخطار نموده بود که سلاحهای خود را تحویل دهند وگرنه در صورت عدم تحویل، حکم نابودی خود را رقم زدهاند[28] و آنها به این اخطار توجهی ننموده روز به روز دامنه طغیان شدید تر شد و مخالفت با اصلاحات ارضی ابعاد تازهای به خود گرفت و با توجه به عدم توانایی سپهبد ورهرام در مقابله با عشایر خشمگین مخالف با اصلاحات ارضی، در پاسخ به تقاضای کمک سپهبد ورهرام که به نیروی نظامی احتیاج داشت، در 21 اسفند سپهبد بهرام آریانا فرمانده نیروی زمینی با اختیارات کامل برای سرکوبی عشایر تعیین و به طرف شیراز حرکت نمود[29] و در 28 اسفند زد و خورد شدیدی بین قوای نظامی مستقر در شیراز و عشایر درگرفت و لشکرهای مختلف از اطراف و اکناف از جمله خوزستان و اصفهان به طرف شیراز سرازیر شدند و شهر شیراز به یک منطقه جنگی تبدیل شد و در همین زمان سپهبد ورهرام استاندر نظامی فارس طی یک مصاحبهای اعلام کرد که «شمشیر خود را روی لباس بستهام و از هیچ کشتاری واهمه و ابا ندارم»[30]
با همه اینها آریانا از ناکارآمدی نیروهای نظامی در برابر عشایر مسلح اطمینان یافت که عشایر با فداکاری زایدالوصفی از جان و مال و زمینی که در طول تاریخ بدان وابسته بوده و هستند، دفاع کردند. در حالی که در میان نیروهای نظامی کمتر این فداکاری به چشم میخورد. از این رو به فکر استفاده از وجهه مردمی سرلشکر همت استاندار سابق فارس افتاد، چرا که مورد احترام مردم و از آن جمله عشایر بود، لذا او را واسطه کرد تا از عشایر بخواهد اسلحه را به زمین بگذارند و تسلیم شوند و به آنان تامین دهد تا به زندگی عادی خود بپردازند. در این ماجرا، هم همت فریب دسیسه بازی آریانا را خورد و هم سران عشایر فریب همت که در این داستان بیتقصیر بود. بالاخره سران عشایر تسلیم شدند؛ اما به دستور آریانا بر خلاف قولی که به همت داده بود، همه آنها توقیف و به تهران اعزام و زندانی شدند و در سال 1342 به شیراز منتقل و در 15 مرداد 1343 در دادگاه زمان جنگ شیراز اکثر آنان محکوم و اعدام گردیدند.[31]
با اجرای چنان برنامههای خشونتآوری بود که آنان موفق شدند، ظاهرا آرامشی برقرار سازند و به اصلاحات ارضی بپردازند. اصلاحات ارضی نابودی قنوات و بایر ماندن اراضی و ازدیاد واردات گندم و دیگر مایحتاج را از آمریکا به دنبال آورد. اما سپهبد ورهرام در ورود به شیراز در مقام استانداری خود تمام قوای نظامی و اجتماعی خویش را بر روی تهیه و تدارک ارزاق عمومی متمرکز نمود و در درجه اول نان و گوشت و سپس میوه و ترهبار. وی معتقد بود که اگر نان و گوشت به فراوانی و ارزانی در اختیار مردم قرار گیرد بقیه اجناس هم خود به خود ارزان خواهد شد.[32]
ورهرام در مقام استانداری متوجه فقر مردم بود؛ ولی برنامهای اساسی برای حذف آن بیچارگیها موجود نبود و هم او و هم شاه تصور میکردند که تفنگ و فشنگ درمان همه دردهاست. در حالی که وجود امنیت همه جانبه و اجرای برنامههای ساختاری کارساز بود که اثری از آن نبود.
در اردیبهشت ماه 1342 هم بخاطر خشکسالی وضع مردم روستاها به وخامت گرایید و در پیگزارش به اعلیحضرت در مورد رفاه و آسایش مردم جنوب دستورات اکیدی به کلیه وزارتخانهها صادر شد و آمریکاییها نیز سه هزار تن گندم به منظور کمک به مردم در اختیار استاندار فارس گذاشتند، علاوه بر این برای جلوگیری از بیکاری دستور ساختن راههای فرعی صادر گردید.[33]
سرکوب قیام عشایر و سرانجام ورهرام
موثرترین و مهمترین اقدام عملی و مستقیم نظامیان در سرکوب قیام عشایر، بمبارانهای وحشیانه مناطق عشایری بود. سپهبد ورهرام که تا زمان اعزام آریانا به فارس (21 اسفند 1341) منکر هرگونه اتفاق در جنوب میشد، اعلام داشت: تا 24 ساعت دیگر کلیه اشرار یا در بمباران نابود یا در شیراز به دار آویخته میشوند. حتی اجازه نمیدهم، اجساد اشرار در شیراز دفن شود. از این که عدهای بیگناه در این بمباران از بین میروند متاثرم ولی چاره دیگری نیست.[34] وی البته یک روز بعد با بیاهمیت جلوه دادن قیام عشایر عنوان نمود: سرکوبی عدهای دزد و قطاعالطریق احتیاج به بمباران ندارد. شرارت و سرقت چند نفر انگشتشمار سارق و خائن اهمیت ندارد.[35]
اما به رغم گفته ورهرام در تمام درگیریهای عشایر با نظامیان، نیروهای هوایی ارتش به کمک نظامیان شتافته و مواضع عشایر را بمباران میکردند. درگیریهای متعدد عشایر بوراحمد، سرخی و قشقایی با نظامیان، در اکثر مواقع با پشتیبانی هوایی نظامیان مواجه میشد.
گفتنی است که ورهرام استاندار تا 15 خرداد 1342 در شیراز بود که آن شهر هم، همچون دیگر نقاط کشور به حمایت از آیتالله خمینی بپا خاستند و به دنبال اعتراض مردمی در این شهر حکومت نظامی برقرار گردید و در روز پنج شنبه 16 خرداد طبق دستور دولت، آیتالله آقای حاج شیخ بهاءالدین محلاتی، و آقای مجدالدین محلاتی فرزند ایشان و آیت الله آقای سید عبدالحسین دستغیب و آقای سید مجدالدین مصباحی واعظ به تهران اعزام شدند و از ساعت 8 صبح گروهی در مسجد نو و مرقد مطهر حضرت شاه چراغ اجتماع کردند و سپس به خیابانها آمدند و به چند سینما و مغازه حمله شد؛ ولی با مداخله قوای انتظامی و اعلام حکومت نظامی پس از یکی دو ساعت نظم و آرامش برقرار شد.[36]
ورهرام بعد از انجام ماموریت خود در تاریخ 11 تیرماه شیراز را به مقصد تهران ترک نمود[37] و چون ماموریت نظامی وی در شیراز پایان یافته بود، در انتخابات دوره چهارم مجلس سنا شرکت نمود و از طرف مردم رضاییه انتخاب شد و در 14 مهر 1342 در مجلس حضور یافت.[38] او مدت 15 سال از سالهای 1342 تا 1357 به عنوان سناتور انتخابی رضائیه در مجلس سنا حضور داشت.[39]
تا این که در آبان ماه 1357 از طرف ارتشبد ازهاری نخست وزیر به استانداری آذربایجان غربی منصوب شد و راهی رضائیه گردید که مدتها وکالت مردم آن دیار را در مجلس سنا داشت. حال به عنوان استاندار وارد آنجا شد. هنوز دو ماهی از ورود او به محل ماموریتش نگذشته بود که در پی فرار اویسی از ایران در 14 دی 1357، سپهبد مهدی رحیمی که فرماندار نظامی تهران شد، عدهای از افراد بازنشسته را که در زمان ازهاری به استانداری رسیده بودند؛ از جمله ورهرام از کار برکنار کرد[40] و او همچون اوضاع را برای خود نابسامان دید و با مشاهده فرار دستاندرکاران مملکت، ماندنش در ایران را صلاح ندانست و مانند دیگر سران رژیم به اروپا فرار کرد و زیر نظر شاپور بختیار در فرانسه در قالب شورای سلطنت طلبان ایران فعالیتهای بسیاری را بر علیه انقلاب اسلامی انجام داد و سالها بعد در سال 1370 در پاریس درگذشت.[41]