دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

خاندان اقبال

No image
خاندان اقبال

كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، اقبال التوليه، منوچهر اقبال، مجلس شوراي ملي

نویسنده : حميده سلطاني مقدم

"حاج میرزا ابوتراب اقبال" معروف به القاب "اقبال‌التولیه" و "مقبل‌السلطنه" فرزند "حاج عبدالوهاب اقبال‌السلطان" در سال 1244(ه.ش) به دنیا آمد. وی پس از انجام تحصیلات مقدماتی و معمول زمان به کارهای سرپایی پرداخت. چندی در جلوی صحن حرم حضرت رضا(ع) به فروش مسکوکات قدیمی اشتغال داشت و از این راه سرمایه‌ای گرد آورد و جز مستاجرین آستان قدس‌رضوی درآمد.[1] ابتدا مزرعه‌ای در "کاشمر" به او اجاره داده شد. چون حق آستانه را به موقع پرداخت می‌کرد، مورد توجه قرار گرفت و تدریجا بقیه املاک کاشمر در اجاره او قرار داده شد و از این راه ثروتمند شد. مخصوصا فرزندان متعددش در این راه به او کمک می‌کردند. پای او به سیاست نیز کشیده شد. وی در کودتای سوم اسفند 1299 به خاطر جانبداری از "قوام" به زندان "سیدضیا" نیز انداخته شد؛ اما پس از مدتی آزاد شد. بعد از رهایی در سال 1300(ه.ش) در انتخابات دوره چهارم مجلس از کاشمر کاندید شد و سرانجام به مجلس راه یافت.[2] حضور میرزا ابوتراب مقبل‌السلطنه در این مجلس مهم‌ترین اتفاق سیاسی زندگی‌اش بود. اما چند ماه بیشتر در مجلس باقی نماند. وی از سال 1302 ـ 1310 سمت یا شغل سیاسی نداشته و بیشتر در زادگاهش به کار اجاره‌داری پرداخته است. میرزا ابوتراب شش فرزند ذکور داشت که چهار تای آن‌ها به مناصب دولتی رسیدند و یک دختر او هم از خراسان به نمایندگی مجلس راه یافت. وی سرانجام در سال 1310 در سن 66 سالگی درگذشت.[3] با این احوال خاندان اقبال از هنگام تاسیس سلسله پهلوی در روندی تدریجی؛ ولی مداوم پلکان ترقی و صعود سلسله مراتب قدرت و ثروت را طی کردند و در ردیف خاندان‌های درجه اول کشور جای گرفتند تا جایی که در اواخر دوره پهلوی سفارت آمریکا طی گزارشی نام خاندان اقبال را جز چهل خانواده درجه اول کشور ثبت کرد. به عقیده "ارنست اونی" پژوهشگر سازمان سیا این چهل خانواده که از جمله شاخص‌ترین آن‌ها "خاندان اقبال" بود، اعضایشان دائما و به سادگی می‌توانستند در امور سیاسی و دولتی دخالت کنند.[4]

علی اقبال

معروف به "اقبال‌السلطنه" فرزند بزرگتر "حاج‌میرزا ابوتراب" بود که در سال 1272ش در مشهد به دنیا آمد. از جوانی در کارهای مربوط به ملکداری به کمک پدر می‌آمد. در دوره هفتم نیز به مجلس راه یافت و متوالیا هشت دوره وکیل مجلس بود. وی یکی از متولیان پارلمان ایران محسوب می‌شد. پس از دوره پانزدهم دیگر انتخاب نشد و در تهران بی‌سر و صدا زندگی می‌کرد. در صحنه سیاسی ایران مدت‌ها نقش عمده‌ای داشت. هم‌چون پدر با "قوام‌السلطنه" محشور و دوست بود و در کابینه او نیز به عنوان مشاور برگزیده شد.[5] با معرفی او بود که برادرش منوچهر به معاونت وزارت بهداری رسید.[6]

عبدالوهاب اقبال

شهردار، نماینده مجلس، استاندار، نائبالتولیه و از نظر سیاسی ملی‌گرا بود. وی در سال 1285(ه.ش) در مشهد به دنیا آمد و به کارهای پدر رسیدگی می‌کرد. مدتی هم شهردار مشهد را به عهده گرفت، اما این مدت چندان طولانی نشد. او در زمان اشغال کشور توسط متفقین به زندان آن‌ها انگلیس افتاد جرم او نزدیکی با آلمان بود.[7] در دوره شانزدهم مجلس شورای ملی به نمایندگی کاشمر رسید. مدتی نیز استاندار کرمان شد و بعد از استانداری به نیابت تولیت آستانه حضرت معصومه(س) رسید.[8]

احمدعلی اقبال

فرزند ابوتراب در سال 1297(ه.ش) در مشهد به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا لیسانس زبان انگلیسی از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران ادامه داد. وی در سال 1322وارد خدمت دولتی شد و مشاغلی از جمله دبیر اول و دوم سفارت ایران در پاریس، کفیل و معاون اداره کارگزینی وزارت خارجه، سرکنسول ایران در "سانفرانسیسکو"، وزیر مختار و سفیر در "پراگ" معاون ثابت اداری و عضو شورای عالی سیاسی سفیر در "اسلو بلگراد صوفیه" و "بخارست" را عهده‌دار بود. وی به پاس خدمت به رژیم پهلوی درجه 3 تاج و درجه 2 همایون دریافت کرده است.[9]

منوچهر اقبال

فرزند ابوتراب در سال 1288(ه.ش) در مشهد به دنیا آمد. پس از انجام تحصیلات ابتدایی و متوسطه در تیرماه 1305 راهی اروپا شد. دوره لیسانس را در دانشکده علوم دانشگاهی "مونپلیه" و دوره دکترای پزشکی را در "پاریس" به پایان رساند. وی هم‌چنین دوره بیماری‌های عفونی را در دانشکده پزشکی پاریس طی کرد و مدال نقره و عنوان "لورای" این دانشکده را نیز اخذ کرد. در مهر 1312 به ایران بازگشت و در بخش پزشکی بیمارستان لشکر شرق(مشهد) به خدمت وظیفه مشغول بود.[10] در سال 1316 به استخدام دانشگاه تهران درآمد و دانشیار دانشکده پزشکی گردید و چند سال بعد به مقام استادی رسید. در سال 1321 به کمک برادرش علی اقبال به معاونت وزارت بهداری در دولت قوام رسید.[11] در سال بعد در کابینه محمد ساعد به کفالت وزارت بهداری درآمد. مدتی هم وزیر پست و تلگراف و بعد در ترمیم کابینه به وزارت بهداری رسید. او وزیر فرهنگ عبدالحسین هژیر نیز بود.[12] ریاست دانشگاه را درسال 1322 قبول کرد و یک سال بعد به وزارت دربار انتخاب شد. مهم‌ترین سمت وی نخست‌وزیری بود که در فروردین 36 به آن دست یافت. از اتفاقات دوره نخست‌وزیری او تشکیل دو حزب "ملیون" و "مردم" به لیدری خودش و "اسدالله علم" بود. از اتفاقات بد این دوران برای او تقلب فراگیر در انتخابات بیستم بود. پس از روی کار آمدن "علی امینی"، اقبال در مظان اتهام قرار گرفت و دچار دردسر شد. به همین خاطر تصمیم گرفت به اروپا برود که شایع شد اقبال فرار کرده است. بعد از سقوط دولت "امینی" به جای "رعدی‌آذرخشی" به سفارت "یونسکو" فرستاده شد. در سال 1342 به مدیر عاملی شرکت نفت فراخوانده شد و 14سال در این سمت باقی بود که به علت سو استفاده مالی برخی کارمندانش و سوء مدیریت از کار برکنار شد. پس از مدت کوتاهی بعد از برکناری‌اش در آذر 1356 درگذشت.[13]

خسرو اقبال

سومین فرزند میرزا ابوتراب و برادر کوچکتر منوچهر اقبال بود. آن‌ها اصالتا خراسانی و زادگاهشان کاشمر بود. او همزمان با کارهای سیاسی جز سهام‌داران شرکت‌های تجاری نیز بود و در کارهای بازرگانی خارجی حضور فعالی داشت در سال 1320(ه.ش) قبل از شروع جنگ جهانی دوم خسرو اقبال با کمک "جهانگیر تفضلی" حزب "پیکار" را تاسیس کردند. حزب پیکار طرفدار آلمان‌ها و مخالف متفقین بود. کمیته مرکزی مرکب از خسرو اقبال، جلال شادمان، حسین مهری، تفضلی و رضا آذرخشی بود. او ابتدا روزنامه "بهار" را به عنوان ارگان حزب پیکار منتشر کرد؛ ولی بعد از اشغال ایران توسط متفقین در سال 1321 روزنامه "نبرد" را به سردبیری "تفضلی" منتشر کرد. متفقین که کشور را در دست داشتند، ابتدا توجهی به این روزنامه و حزب این چند جوان نداشتند؛ ولی وقتی دیدند که روزنامه فاشیستی توانسته تیراژی به دست آورد و در بین مردم نفوذ کند از دولت ایران خواستند روزنامه "نبرد" را توقیف کند. آن‌ها روزنامه دیگری به نام "ایران‌ما" را منتشر کردند که باعث شد متفقین درصدد دستگیری آن‌ها برآیند. بنابراین خسرو اقبال را به اراک بردند. خسرو بعد از چند ماهی آزاد شد و سپس به "قوام‌السلطنه" تمایل پیدا کرد و در حزب "دمکرات ایران" به فعالیت پرداخت. او با برخی از کشورهای اروپایی از جمله انگلیس هم رابطه تجاری داشت. کالاهایی وارد می‌کرد و به بازار می‌فرستاد. گاهی در لندن، گاهی نیز در ایران دیده می‌شد تا اینکه تدریجا به ایران نیامد و دیگر کسی از او نام و نشانی در دست نداشت.[14]

ایراندخت اقبال

فرزند ابوتراب در سال 1289(ه.ش) در مشهد به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا اول متوسطه ادامه داد وی عضو حزب "ایران نوین" و "رستاخیز" بود و از خراسان به نمایندگی مجلس در دوره 24 رسید. وی هم‌چنین عضو "لژیون خدمتگزاران" و "کلوپ لاینز" بود.[15]

مقاله

نویسنده حميده سلطاني مقدم
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS