دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

خاندان اعتماد مقدم

No image
خاندان اعتماد مقدم

كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، اعتماد مقدم، اعتمادالسلطنه، حاجب¬الدوله، محمدحسن خان، عبدالعلي، مهدي

نویسنده : سيد احمد موسوي

سابقه نفوذ خاندان اعتماد مقدم در دستگاه حکومتی، به عصر فتحعلی شاه قاجار بر می‌گردد. بدین گونه که حمایت آقا حسین، پدربزرگ اعتماد‌السلطنه و برادرش حاجی رحیم بیگ از فتحعلی شاه قاجار در مقابل شورش صداق خان قشقائی بیگلربیگی آذربایجان، زمینه ارتباط آنان را با دستگاه حکومتی قاجار فراهم کرد.[1]

حاج علی خان حاجب‌الدوله

علی یکی از پسران آقا حسین بود. وی در کودکی به عنوان «غلام بچگی» مخصوص دربار سرافراز شد و چون زیرک و با ادراک بود، نایب‌السلطنه و محمد میرزا چشم به تربیتش داشتند و برای خدمت به دولت آماده‌اش کردند. چند سال بعد نیز نیابت شغل پیشخدمت باشی محمد میرزا را که به عهده پدرش آقا حسین بود، به او دادند. پس از درگذشت عباس‌میرزا و انتخاب فرزندش محمدمیرزا به ولایتعهدی به همراه او به آذربایجان رفت و بعد از مرگ فتحعلی شاه و به پادشاهی رسیدن محمد میرزا او نیز از تبریز به تهران آمد و منصب خوان سالاری را که از مشاغل مهم محسوب می‌شد به دست آورده، به لقب «خانی» نیز نائل شد.

علی خان علاوه بر به دست آوردن حکومت تهران، حکومت کاشان و بلوکات اطراف تهران را نیز برای تامین مخارج آشپزخانه شاهی عهده‌دار شد.[2] در اواخر عمر محمد شاه به علت شکایت مادر عباس میرزا، علی خان به دلیل حیف و میلی که در اموال همسر شاه کرده بود، از خدمت نظارت معزول شد و ضمن چوب خوردن و داغ شدن، به دستور شاه تمام اموال او را نیز مصادره کردند.[3]

بعد از مردن محمدشاه، و با حمایت مهدعلیا[4] توانست مجددا به خدمت خاندان سلطنتی وارد شود و به لقب حاجب‌الدوله مفتخر گردید.[5] وی مدتی سرپرستی وزارت عدلیه را عهده‌دار گردید؛ ولی در زمان ناصرالدین شاه به خاطر سوء استفاده مالی از کار برکنار شد.[6] اما مجددا با میانجی‌گری مهدعلیا بخشوده و مورد توجه دوباره شاه واقع گشته، ملقب به ضیاء‌الملک و به حکومت خوزستان منصوب گردید. چندی بعد لرستان و بختیاری هم به قلمرو حکومتش افزوده، بعد از آن به تهران احضار شد[7] و لقب اعتماد‌السلطنه را از شاه دریافت نمود و دوباره به وزارت عدلیه و به دنبال آن به وزارت وظایف و اوقاف منصوب شد.[8]

بزرگترین خدمت وی به ناصرالدین شاه، و یا به دیگر سخن بزرگترین خیانت وی به ملت ایران را باید قتل میرزا تقی‌خان امیرکبیر دانست. علی‌خان، در توطئه‌ برضد امیرکبیر با مهدعلیا و میرزا آقاخان‌ نوری‌ همدست‌ بود و وظیفه قتل‌ امیرکبیر را برعهده‌ گرفت‌.[9]

حسن خان اعتمادالسلطنه

محمدحسن‌ خان‌ اعتمادالسلطنه‌ چهارمین‌ فرزند حاجى‌ على‌خان‌ بود و در تهران‌ دیده‌ به‌ جهان‌ گشود.[10] وی در یکی از آثارش، نسبت خود را به چنگیزخان مغول رسانده است.[11] اما به نظر می‌رسد این ادعای او و اجدادش، هم چون بسیاری از حکومت‌گزاران ایرانی، که برای توجیه قدرت و کسب حیثیت سیاسی، خود را به شخصیت‌های مشهور تاریخی منسوب کرده‌اند. خان ملک ساسانی به خاطر این امر از اعتماد‌السلطنه انتقاد نموده، چنین می‌نویسد: «اکنون با اطلاعات جدید ظن نزدیک به یقین بر این شده که در اصل نژاد این طایفه از اکراد بوده‌اند، چنان‌که هنوز هم یک تیره از ایشان در حدود ترکیه و ایران ساکن و کردی حرف می‌زنند».[12]

حسن‌خان همزمان‌ با افتتاح‌ مدرسه دارالفنون‌ در 1268(ه.ق‌‌) جزو اولین‌ شاگردانى‌ بود که‌ پای‌ به‌ این‌ مدرسه‌ نهاد و 12 سال‌ در آن‌جا به‌ فراگرفتن‌ زبان‌ فرانسه‌ و آموزش‌های‌ نظامى‌ پرداخت‌. مدتى‌ بعد عزیزخان‌ سردار کل‌ (وزیر جنگ‌) او را به‌ منصب‌ «وکیلى‌ نظام» منصوب‌ کرد. محمدحسن‌ خان‌ دوره تحصیل‌ در دارالفنون‌ را با دریافت‌ مدال‌ طلا به‌ پایان‌ رسانیده، با درجه یاوری‌ (سرگردی‌) جزو ملتزمان‌ دستگاه‌ ولیعهد محمدقاسم‌ میرزا درآمد؛ اما محمدقاسم‌ میرزا در همان‌ اوان‌ کودکى‌ درگذشت‌ و محمدحسن‌خان‌ هم‌ به‌ خیل‌ ملتزمان‌ میرزا محمدخان‌ سپهسالار پیوست‌.[13] در 1275(ه.ق‌)‌ به‌ منصب‌ سرهنگى‌ ارتقا یافت‌ و چون‌ پدرش‌ در این‌ هنگام‌ مورد عفو شاه‌ قرار گرفته‌، و حکومت‌ خوزستان‌ و لرستان‌ به‌ او واگذار شده‌ بود، وی‌ نیز به‌ عنوان‌ نایب‌الایاله‌ و رئیس‌ قشون‌ همراه‌ پدر شد و چندی‌ حکمرانى‌ شوشتر را در دست‌ گرفت‌. در 1278(ه.ق‌) به‌ تهران‌ بازگشت‌ و ژنرال‌ آجودان ‌شاه‌ شد.[14]

در 1280(ه.ق) زمانى‌ که‌ حسنعلى‌خان‌ امیرنظام‌ گروسى‌ وزیر مختار ایران‌ در فرانسه‌ بود، محمدحسن‌ خان‌ به‌ عنوان‌ وابسته نظامى‌ سفارت‌ ایران‌ در پاریس‌ تعیین‌ شد و دو سال‌ عهده‌دار این‌ سمت‌ بود؛ اما توقفش‌ در آن ‌شهر چهار سال‌ طول‌ کشید و همزمان‌ به ‌ادامه تحصیل ‌پرداخت. در 1284(ه.ق) از آن‌ کشور مراجعت‌ کرد و با گرفتن‌ لقب‌ صنیع‌الدوله‌، به‌ سمت‌ مترجمى‌ مخصوص‌ شاه‌ برگزیده‌ شد.[15] محمدحسن‌ خان‌ چندی‌ بعد در 1290(ه.ق)‌ معاون‌ وزیر عدلیه‌ و مقدم‌السفرا شد و پس‌ از آن‌ به‌ مقاماتى‌ برگزیده‌ شد که‌ برخى‌ از آنها به‌ این‌ شرح‌ است‌: عضو مجلس‌ شورای‌ دولتى‌ در 1299(ه.ق‌) مسئول‌ اداره نامه دانشوران‌ و اداره انطباعات‌ در 1298ق‌ و پس‌ از مرگ‌ اعتضادالسلطنه‌، وزیر انطباعات‌ و ریاست‌ دارالترجمه‌ از 1300(ه.ق) عضو انجمن‌ جغرافیایى‌ پاریس‌ در 1295(ه.ق) عضو انجمن‌ آسیایى‌ فرانسه‌، عضو انجمن‌ آسیایى‌ روس‌ و انجمن‌ آسیایى‌ لندن‌ در 1303(ه.ق).[16]

محمدحسن‌ خان‌ در 1304(ه.ق) با یاری‌ و پاافشاری‌ همسر خود اشرف‌السلطنه ‌موفق‌ به ‌دریافت ‌لقب ‌اعتمادالسلطنه‌ شد.[17] و از این‌ زمان‌ بر مراتب‌ اعتبار و اهمیت‌ او در دربار ناصری‌ افزوده‌ شد. او در هر سه سفر ناصرالدین‌ شاه‌ به‌ اروپا در سال‌های‌ 1290، 1297(ه.ق)‌ و 1306(ه.ق) جزو همراهان‌ شاه‌ بود و در سفر سوم‌ ریاست‌ تشریفات‌ را برعهده‌ داشت.[18]‌ به‌این‌ ترتیب‌، او بیش‌ از 25 سال‌ مداوم‌ همنشین‌ ناصرالدین‌ شاه‌ بود و هر روز ساعت‌ها با او گفت‌ و گو داشت‌ و روزنامه‌های‌ فرانسوی‌ را برایش‌ مى‌خواند و او را در جریان‌ اخبار جهان‌ قرار مى‌داد.[19]

وی یکی از مخالفان سرسخت اتابک، ‌امین‌السلطان نایب‌السلطنه ایران بوده است. شدت مخالفت وی را با اتابک می‌توان از این یاداشت روزانه‌اش دریافت که چنین می‌نگارد: «امین‌السلطان، نمی‌دانم طاعون مصرش خوانم یا وبای هند، بلائی بود که به جان دولت و ملت افتاد و ایران را به باد فنا داد. جامع تمام رذائل و فاقد کلیه فضائل»[20]

اعتمادالسلطنه‌ در سال‌های‌ پایانى‌ زندگى‌ خود تصمیم گرفت وقایع‌ و حوادث‌ روزانه زندگى‌ خود و دربار قاجار را به‌ شکل‌ خاطرات‌ تنظیم‌ نماید. او چون‌ از ثبت‌ علنى‌ پاره‌ای‌ اخبار محرمانه‌ واهمه‌ داشت‌، پنهانى‌ به‌ تدوین‌ آن‌ها پرداخت‌؛ بدین‌ترتیب‌ کتاب‌ روزنامه خاطرات‌ پدید آمد که‌ از مهم‌ترین‌ منابع‌ تاریخ‌ ایران‌ در اواسط دوره قاجاریه‌ است‌. وی‌ را در این‌ کار همسرش‌ اشرف‌السلطنه‌ نیز یاری‌ مى‌رساند و گفته‌های‌ شوهر را مى‌نوشت‌.[21]

اعتمادالسلطنه‌ سرانجام‌ در 53 سالگى‌ و حدود یک‌ ماه‌ پیش‌ از کشته‌ شدن‌ ناصرالدین‌ شاه‌ در 13 نوروز، پس‌ از بازگشت‌ از سیاحت‌ و زیارت‌ حضرت‌ عبدالعظیم‌ به‌ سکته قلبى‌ درگذشت.[22]

اعتمادالسلطنه‌ در دنیای‌ سیاست‌ مردی‌ محافظه‌کار بود و طریق‌ دوستى‌ با روس‌ها را برگزید؛ از این‌رو، سیاستمداران‌ انگلیسى‌ مآب‌ آن‌ عصر با او از در دشمنى‌ درآمدند. او عقیده‌ داشت‌ که‌ ایران‌ در آن‌ مقطع‌ زمانى‌ با نزدیکى‌ به‌ روسیه‌ مى‌تواند منافع‌ خود را تأمین‌ کند؛ اما برخى‌ از محققان‌ عقیده‌ دارند که‌ وی‌ با روسیه‌ روابط پنهانى‌ داشته‌، و خبر آور آن‌ها بوده‌ است‌ و از این‌رو ناصرالدین‌ شاه‌ هم‌ که‌ از این‌ رابطه‌ مطلع‌ بود، هیچ‌گاه‌ به‌ وی‌ کاملاً اعتماد نداشت‌.[23] با این‌ حال‌، در چند جای‌ روزنامه خاطرات‌ تصریح‌ مى‌کند که‌ با وجود حمایت‌ از روس‌ها، مملکت‌ خود را بیشتر دوست‌ دارد و رونق‌ و استقلال‌ آن‌ را با هیچ‌ چیز دیگر معاوضه‌ نخواهد کرد.[24] اعتمادالسلطنه‌ عقیده‌ داشت‌ که‌ با گسترش‌ روزافزون‌ خطر انگلیسی‌ها، نزدیکى‌ با روسیه‌ استقلال‌ کشور را حفظ مى‌کند؛[25] چنانکه‌ در ماجرای‌ تنباکو، در مخالفت‌ با شرکت‌ انگلیسى‌ تالبوت‌، به‌ شاه‌ پیشنهاد کرد که‌ امور تنباکو را به‌ امین‌السلطان‌ واگذار کند و رساله‌ای‌ هم‌ در این‌ باب‌ تألیف‌ کرد و آن‌ را به‌ شاه‌ تقدیم‌ داشت.[26]‌ او برای‌ ضدیت‌ بیشتر با انگلستان‌، ناصرالدین‌ شاه‌ را ترغیب‌ به‌دعوت‌ از سیدجمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ نمود؛ اما سیدجمال‌ هنگام‌ ورود به‌ ایران‌ به‌ خانه امین‌الضرب‌ وارد شد و وی‌ سیدجمال‌ را به‌ حضور شاه‌ برد که‌ این‌ کار باعث‌ رنجش‌ اعتمادالسلطنه‌ گردید.[27]

گفته‌اند که‌ بسیاری‌ از کتاب‌هایى‌ که‌ به‌ نام‌ او شهرت‌ یافته‌، اثر دیگران‌ و به‌ خصوص‌ اعضای‌ انجمن‌ دارالتألیف‌ و دارالترجمه‌ است‌، جای‌ شبهه‌ نیست‌ که‌ اعتمادالسلطنه‌ بیشتر این‌ آثار را شخصاً تألیف‌ نکرده‌ است‌. به‌ هر حال‌، به‌ گفته مینورسکى‌ افتخار فراهم‌ آوردن‌ این همه‌ کتاب‌های‌ متنوع‌ نصیب‌ او شده‌، ولو آن که‌ همه‌ را خود پدید نیاورده‌ باشد.[28] اما اعتمادالسلطنه‌ در دنیای‌ دانش‌ و ادب، فکری‌ مترقى‌ و روشن‌ داشت‌. نوع‌ آثاری‌ که‌ خود تألیف‌ یا ترجمه‌ کرد و یا دیگران‌ را بدان‌ ترغیب‌ نمود، خواه‌ ناخواه‌ تحولى‌ در اندیشه‌ها پدید آورد.

عبدالعلی اعتماد مقدم

عبدالعلی فرزند محمدباقر خان اعتمادالسلطنه در سال 1267 در تهران متولد شد. تحصیلات ابتدائى و متوسطه را در مدارس جدید به اتمام رسانیده، پس از آن وارد مدرسه‌ قزاقخانه شد و در اوایل مشروطیت درجه افسری گرفت. و در واحدهاى مختلف قزاقخانه تا درجه‌ سلطانى ترقی نمود.[29]

در 1290 که ژاندارمرى دولتی توسط سوئدى‌ها در ایران تأسیس شد، اعتماد مقدم با درجه‌ سلطانى در معیت سى افسر دیگر به ژاندارمرى انتقال یافت و مأمور تشکیل ژاندارمرى در اصفهان شد.[30] مدتی در اصفهان بود که در نتیجه‌ جنگ بین‌المللى موضوع مهاجرت پیش آمد. عده‌ زیادى از افسران ژاندارمرى از جمله اعتماد مقدم در زمره‌ مهاجرین قرار گرفته[31] و در بعضى از جبهه‌ها با قواى روس و انگلیس به جنگ پرداختند. این عده از افسران چندى در کرمانشاه، بغداد، موصل و استانبول باقى ماندند تا پس از خاتمه‌ جنگ به ایران بازگشتند. اعتماد مقدم با ارتقاء به درجه‌ سرگردى رئیس گردان ژاندارمرى اراک شد و تا کودتا در آن سمت بود. در 1300 در اتحاد شکل قشون و ژاندارمرى دو درجه گرفته سرهنگ شد و در بعضى از مخاصمات داخلى شرکت داشت. در 1303 در سفر جنگى سردار سپه به خوزستان در رأس یک واحد نظامى وزیر جنگ را همراهى نمود و پس از دستگیرى شیخ خزعل، فرماندار نظامى دزفول شده و خلع سلاح عشایر آن منطقه به عهده‌ او واگذار گردید.[32]

پس از پایان مأموریت خوزستان به ژاندارمرى بازگشت و فرماندهى ژاندارمرى خراسان به عهده‌ او قرار گرفت. چند سالى در آن ‌جا بود تا به تهران انتقال یافت و در ارتش مشغول شد. در شهریور 1320 در جریان اعلام حکومت نظامی در تهران و به دلیل غیبت سرپاس مختارى و با پیشنهاد سپهبد امیراحمدی حاکم نظامی تهران، چند روزى سرپرست شهربانى شد[33] و در همان ماه پس از تأسیس مجدد ژاندارمرى[34] به معاونت آن‌جا انتخاب شد.

سال 1321ش. پس از بیست سال توقف در درجه‌ى سرهنگى، به درجه سرتیپی رسید.[35] در آذرماه 1321 در دوران نخست‌وزیرى قوام‌السلطنه شهر تهران دچار آشوب و بلوا گردید و مردم براى سیر کردن شکم خود به مجلس شوراى ملى حمله بردند و مغازه‌هاى خیابان‌ها مورد چپاول و غارت قرار گرفت. در جریان این تظاهرات که روز 17 آذرماه بود، حتى مردم خانه‌ى نخست‌وزیر را به آتش کشیدند و نظامیان مردم را به گلوله بستند. در نتیجه‌ اوضاع آن روز سرتیپ قدر فرماندار نظامى و سرپاس رادسر رئیس شهربانى از کار برکنار شدند. سپهبد احمدى فرماندار نظامى تهران شد و سرتیپ اعتماد مقدم به ریاست شهربانى برگزیده گردید[36] و در برگرداندن امنیت تلاش‌ زیادى کرد.[37] این بار هم ریاست او بر شهربانى طولى نکشید و پس از سه ماه از کار برکنار شد.

در نیمه‌ دوم سال 1324 که دوران آشفتگى سیاسى ایران بود، براى مبارزه با حزب توده فرماندار نظامى تهران شد.[38] چند ماهى در آن سمت بود تا این‌که قوام‌السلطنه به نخست‌وزیرى رسید و او را از کار برکنار نمود.[39] در 1326 در دادگاهى که سرتیپ درخشانى فرمانده لشکر آذربایجان را به جرم تسلیم و سازش با پیشه‌ورى محاکمه مى‌کردند، سرتیپ اعتماد مقدم دادستان دادگاه بود[40] و براى متهم تقاضاى اعدام نمود؛ ولى دادگاه متهم را به حبس ابد محکوم کرد.[41] سرتیپ اعتماد مقدم در سال 1326 بازنشسته، و در 1352 درگذشت.[42]

مهدی اعتماد مقدم

فرزند محمدباقر خان اعتمادالسلطنه در 1268(ه.ش) در تهران متولد شد.[43] پس از انجام تحصیلات ابتدائى و متوسطه وارد مدرسه‌ علوم سیاسى گردید. پس از طی کردن دوره‌، در 1287(ه.ق) به خدمت در وزارت امور خارجه درآمد و در طول خدمت خود در آن وزارتخانه بارها در استامبول، باطوم، تفلیس، آنقره و جده مأموریت داشته است.[44] وی مدتی به عنوان کارگزار خوزستان مشغول بود. در 1306 به دادگسترى انتقال یافت و مشاغل قضائى را طى کرده، به مستشارى و ریاست شعبه‌ دیوان کشور رسید. چندى هم رئیس دفتر دیوان کشور و مدیرکل ادارى وزارت دادگسترى بود. او علاوه بر مشاغل سیاسى و قضائى، با مطبوعات همکارى داشته، در زمینه‌هاى ادبى و تاریخى مقاله مى‌نوشت و آثار زیادى در زمینه‌هاى یاد شده از وی باقى مانده است.[45]

اعتمادمقدم در طول خدمتش موفق به دریافت نشان‌ها و جوایز زیادی گردید که از آن جمله می‌توان به نشان شیر و خورشید، نشان درجه دو علمی، نشان درجه سه عثمانی از دولت ترکیه عثمانی اشاره نمود.[46]

مقاله

نویسنده سيد احمد موسوي
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

Powered by TayaCMS