دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

عمرو بن زبیر

No image
عمرو بن زبیر

كلمات كليدي : عمرو بن زبير،عبدالله بن زبير، عمرو بن سعيد،مكه

نویسنده : صدرالله اسماعيل زاده

عمرو بن زبیر بن عوام یکی از ده پسر زبیر است که مادرش ام‌خالد، دختر خالد بن سعید بن عاص بود.[1] کنیه او را ابوزبیر گفته‌اند. وی از کسانی بود که برای شهر مکه حرمت قائل نشد و با وجود این که او را از این کار نهی کردند، برای درگیری با برادرش عبدالله به آنجا حمله برد. چنانکه نقل شده است، ابو شریح خزاعی به او گفت: "ما در روز فتح مکه که مردى از خزاعه، یکى از هذیل را کشت نزد رسول خدا(ص) بودیم که آن حضرت بپا خاسته و فرمودند: "اى مردم! خدا از روزى که آسمان‌ها و زمین را آفرید مکه را حرم قرار داد و تا روز قیامت نیز حرم است و هر کس به خدا و روز جزا ایمان دارد، براى او جایز نیست خونی‌ در این زمین بریزد و درختى در آن قطع کند، براى هیچ کس پیش از من حلال نبود و براى احدى پس از من نیز حلال نیست، و این حکم را حاضرین به غائبین برسانند."

عمرو بن زبیر که این سخن را از ابو شریح شنید، به او گفت : "اى پیرمرد به دنبال کار خود برو که ما به حرمت مکه از تو داناتریم، براى شخصى که خون مردم را ریخته باشد و از حکومت وقت اطاعت نکند، و از پرداخت جزیه جلوگیرى کند، شهر مکه حرمتى قائل نشده است."[2]

همچنین بنا بر قولی مروان بن حکم نیز آنها را از این کار نهی کرد؛ ولی عمرو در جوابش گفت: "به خدا بر خلاف کسانی که خوش ندارند، با وی جنگ می‌کنیم و در دل کعبه به او (عبدالله) حمله می‌کنیم.[3]

شمایل عمرو بن زبیر

عمرو فردی خوش سیما بود و‌ به همین سبب توجهات به سوی او جلب می‌شد، وی سخن‌ور ماهری بوده و دارایی زیادی داشت، به طوری که فقط دویست برده برای او ذکر کرده‌اند.[4] بلاذری می‌گوید: عمرو انسانی خود‌رای، مغرور و خودخواه بود.[5]

وی شیفته قدرت و زرق و برق دنیایی بوده و نسبت به آن طمع نیز می‌ورزید. به طوری که نقل شده است، معاویه یک بار پاداشی برای او در نظر گرفت و در نامه‌ای به زیاد بن ابیه نوشت که به او بپردازد و نامه را به عمرو داد تا به زیاد برساند. عمرو نامه را باز کرد و صد هزار را دویست هزار کرد و آن مبلغ را از زیاد گرفت که البته پس از مدتی معاویه متوجه شد و عمرو را زندانی کرده و مبلغ اضافی را از او باز پس گرفت. [6]

درگیری او با عبدالله بن زبیر

یکی از برهه‌های بسیار مهم در زندگی عمرو درگیری و پیکار او با برادرش عبدالله بود. وی تنها فرزند زبیر بود که با برادرش مخالفت کرده و وارد جنگ شد. شاید دشمنی او با برادرش دلایل متعددی داشته باشد؛ اما به نظر می‌رسد، مهم‌ترین این دلایل عبارت بودند از:

الف) تمایل عمرو به دایی‌های خود که از فرزندان عاص بودند.[7] چنانکه عمرو مورد تکریم بنی‌امیه قرار داشت و عمرو بن سعید بن ‌عاص، او را به عنوان رئیس شرطهمدینه انتخاب کرد.[8]

ب) قدرت‌طلبی و طمع‌ورزی او

ج) خیانت عمرو به یکی از همسران عبدالله، به طوری که ابن ابی‌الحدید می‌گوید:

" من در جایی دیدم که عبدالله بن زبیر، عمرو را پیش یکی از همسران خود دیده بود و در این باره خبری است که آن را خوش ندارم."[9]

با توجه به گرایش عمرو به بنی‌امیه و به ویژه بنابر نقل یعقوبی مبنی بر بیعت عمرو با مروان ‌بن حکم در حالی که برادرش عبدالله ادعای خلافت داشت، سبب تشدید اختلاف بین این دو برادر شد.[10]

جریان درگیری این دو از این قرار است که پس از شهادت امام حسین(ع)‌ در محرم سال 61 هجری، عبدالله بن زبیر که در آن زمان در مکه می‌زیست، دارای شخصیتی بی‌رقیب شد. عبدالله که از مدت‌ها پیش به فکر حکومت بود؛ مشغول بیعت مخفیانه با مردم حجاز شد. پس از آن که یزید از این مسئله مطلع شد، تصمیم گرفت با فرستادن هدایا و افرادی، عبدالله را آرام کند و مانع شورشی جدید شود. اما عبدالله بن زبیر هدایا را نپذیرفت و مخالفت خود را جدی‌تر کرد.[11]

پس از آن یزید تصمیم گرفت، هر چه زودتر ابن‌زبیر را سرکوب کند. لذا براى عمرو بن سعید بن عاص که کارگزار وى در مدینه بود، نوشت که لشکرى را به جنگ عبدالله بن زبیر گسیل دارد. عمرو بن سعید پرسید چه کسى از همه با عبدالله بن زبیر دشمن‌تر است؟ گفته شد: برادرش عمرو. عمرو بن سعید او را به سرپرستى شرطه مدینه گماشت. عمرو بن زبیر پس از این انتصاب گروه بسیارى از قریش و انصار را که در میان آنها برادرش منذر نیز حضور داشت، به تازیانه بست و مى‌گفت اینان پیروان عبدالله بن زبیر هستند. بر اثر این فشارها تعدادی از آنها نیز به مکه گریختند.

عمرو بن سعید، عمرو بن زبیر را همراه سپاهى از شامیان به جنگ عبدالله بن زبیر فرستاد و به او دستور داد با عبدالله جنگ کند و از او بیعت قبول نکند؛ مگر در حالی که او با غل و زنجیر نزد وى کشیده شود. عمرو هم به برادر خود پیغام داد که بیا تا در گردن تو یک زنجیر سیمین بگذارم و ترا نزد یزید ببرم که آن زنجیر نمایان نباشد، تو باعث زد و خورد و خونریزى مشو که تو در بلد حرام (شهر مقدس و جنگ در آن حرام باشد) اقامت دارى.[12] ‌عبدالله جواب داد که وعده‌گاه در مسجد الحرام. [13] عمرو به سوی مکه حرکت کرد و در منطقه ذو طوى فرود آمد. عبدالله بن زبیر، مصعب بن عبدالرحمان بن عوف را همراه گروهى و عبدالله بن صفوان را همراه گروهى دیگر به سوى او فرستاد که با او رویاروى شدند. انیس بن عمرو اسلمى که فرمانده لشکر عمرو بود، کشته شد و عمرو گریخت و یارانش پراکنده شدند. برادر دیگرش عبیده پیش او آمد و او را در پناه گرفت تا از عبدالله برایش امان بگیرد. او را در حالى که از زخم هایش بر روى پاهایش خون مى‌چکید به اسیرى پیش عبدالله آورد. عبد الله بن زبیر گفت: این خون چیست؟ عمرو این بیت را خواند:

و لسنا على الاعقاب تدمى کلومنا و لکن على اقدامنا تقطر الدما

"ما از آنان نیستیم که خون زخمهاى مان بر پاشنه‌ها بریزد، بلکه روى پاهاى ما خون مى‌چکد." کنایه از آن است که پشت به جنگ نمى‌کنیم.[14]

وفات عمرو بن زبیر

پس از آن که برادرش عبیده او را نزد عبدالله آورد تا برایش امان بگیرد، عبدالله گفت: "من حق خود را بخشیدم؛ ولی جواب مردم را باید بدهم." افرادی که مورد ضرب و شتم عمرو قرار گرفته بودند، در حضور عبدالله قصاص می‌کردند تا این که سهیل بن عبدالرحمن بن عوف آمد و گفت: "او مرا صد ضربه شلاق زده در حالی که بی گناه بودم." سپس عبدالله دستور داد عمرو را عریان کرده و صد ضربه شلاق به او زدند، پشتش عفونت کرد تا این که مرد. سپس او را مصلوب کردند و او اولین کسی بود که به این صورت مورد خشم مردم قرار گرفت.[15]

مسعودی نقل می‌کند که عبدالله بن زبیر پس از دستگیری عمرو، او را برهنه بر در مسجدالحرام نگه داشت و چنان تازیانه زد تا این که او مرد.[16]

ابن‌سعد آورده که وقتی عمرو را قصاص کردند، پس از این‌که عمرو را از زندان بیرون آوردند ، او کنار خانه‌اى که در آن تحت نظر بود نشسته بود عبدالله از آن جا گذر کرد و گفت: ابا یکسوم! شگفتا که تو را هنوز زنده مى‌بینم! و فرمان داد او را کشان کشان به زندان بردند و چیزى نگذشت که مرد.[17]

فرزندان عمرو بن زبیر

فرزندان عمرو عبارتند از: محمد و ام عمرو که مادرشان ام یزید دختر عدى بن نوفل بود، عمرو و حبیبة که مادرشان کنیز و ام عمرو که مادرش از قبیله غفار بوده است.[18]

اما ابن قتیبه از او یک فرزند به نام عمرو بن عمرو را ذکر نموده است .[19]

مقاله

نویسنده صدرالله اسماعيل زاده

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

پر بازدیدترین ها

Powered by TayaCMS