دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

خاندان اسکندری

No image
خاندان اسکندری

كلمات كليدي : تاريخ، پهلوي، خاندان، اسكندري، سليمان ميرزا، يحيي، ايرج، عباس، محترم

نویسنده : سيد مرتضي مير تبار

از خاندان‌های معروف کشور که دارای جایگاه ویژه‌ای در حکومت داشتند می‌توان خاندان مشهور اسکندری را نام برد که دارای پست و مقام‌های مهمی در دولت بودند. مشهورترین افراد این خاندان عبارتند از: سلیمان میرزا، عباس، ایرج، محترم و یحیی اسکندری. در این مقاله سعی شده است در مورد هر یک از این افراد، مطالب مفیدی ارائه گردد:

سلیمان محسن اسکندری

سلیمان محسن در سال 1256 در تهران متولد شد.[1] پدرش شاهزاده محسن میرزا کفیل‌الدوله[2] از مالکین و کارمندان عالی رتبه‌ی دولت و از نوادگان محمد طاهر میرزا مترجم برخی از آثار آلکساندردوما(پدر) از قبیل «کنت دومونت کریستو» بود.[3] وی پس از اتمام تحصیلات مقدماتی و معمولی دوره خود و آموختن زبان فرانسه در دستگاه دولتی استخدام شد و مدتی در اداره شهربانی و مدتی نیز در اداره کل گمرک مشغول به کار شد.[4] در دوره دوم مجلس پس از فوت برادرش یحیی اسکندری که نماینده مجلس بود،[5] به جای او از طرف نمایندگان مجلس به وکالت انتخاب و جزء حزب دموکرات گردید.[6] در سال 1290 که مجلس دوم در اثر التیماتوم دولت روسیه منحل گردید به دستور ناصرالملک نائب‌السلطنه دستگیر و به قم تبعید شد.[7] چند وقتی در قم بوده و بعد به تهران بازگشت. پس از مدتی مدیرکل امور مرکز وزارت کشور شد.[8] در انتخابات دوره سوم، نماینده مردم اصفهان شد و در عین حال رهبر حزب دموکرات در مجلس بود و مدتی نیز نائب رئیس مجلس به شمار می‌رفت. سلیمان محسن در آن زمان در دو دوره متوالی، عین‌الدوله را استیضاح کرد که وی به ناچار استعفای خود را اعلام کرد. در جنگ بین‌الملل اول و اشغال ایران توسط قوای نظامی روسیه و انگلیس و عثمانی، احمدشاه تصمیم به تغییر پایتخت گرفت و این نیت را با نمایندگان در میان گذاشت که با موافقت سلیمان محسن اسکندری و حزب دموکرات مواجه شد و آنان «کمیته دفاع ملی» را تشکیل دادند که ریاست این کمیته را اسکندری به عهده گرفت. آنان به شهرهای مختلف رفته و برای خرید اسلحه، اعانه جمع می‌کردند. در همان زمان رضاقلی خان نظام‌السلطنه با وزیر مختار آلمان به کرمانشاه رفتند و در آنجا حکومت موقتی ایجاد کرده و کابینه‌ای تشکیل داد[9] و سلیمان محسن اسکندری را وزیر داخلی معرفی کرد.[10]

در سال 1300 به هنگام نخست وزیری احمد قوام، اسکندری موجب سقوط کابینه قوام شد. در سال 1301 که مصادف بود با دوره دوم نخست وزیری قوام، سلیمان محسن او را استیضاح کرد و با جلب نظر عده‌ای از اعضا و نمایندگان بی‌طرف، اقلیت خود را به اکثریت تبدیل کرد و با این کار کابینه قوام برای دومین بار شکست خورد.[11] اسکندری پس از شکست قوام، مستوفی‌الممالک را به رئیس‌الوزرائی رسانید؛ در حالی که خودش لیدر اکثریت بود و دفاع از پروگرام دولت را بر عهده داشت. در این میان سیدحسین مدرس رهبر اقلیت بود و با کابینه مستوفی به مخالفت برخاسته، کابینه را استیضاح کرد. این اتفاق باعث شد که در تمام دوران حکومت مستوفی، درگیری سنگینی بین مدرس و اسکندری در مجلس در جریان باشد. پس از مدتی اسکندری در کابینه سردار سپه به پست وزارت فرهنگ منصوب شد.[12] وی در انتخابات دوره پنجم مجلس شورای ملی، به وکالت مجلس تهران انتخاب شد و در این مجلس یکی از طرفداران جمهوری بود که طرح تبدیل رژیم سلطنتی را به جمهوری امضا کرد.[13] پس از اتمام دوره پنجم، اسکندری خود را از انجام هرگونه کار دولتی معاف کرد تا اینکه در سال 1320 فعالیت‌های سیاسی او دوباره آغاز شد. وی از موسسین اولیه حزب توده به شمار می‌رود این حزب در مهرماه سال 1320 به رهبری سلیمان محسن تأسیس شد؛[14] ولی به دلیل کهولت سن اغلب کار‌های حزب را برادرزاده‌اش ایرج اسکندری برعهده داشت. وی در سال 1322 در سن 77 سالگی در گذشت و بنابر قولی در سن 80 سالگی فوت کرده است.[15] در کنگره‌ای که حزب توده در سال 1330 برگزار کرد دو صندلی خالی به نام سلیمان محسن اسکندری و دکتر تقی ارانی به عنوان مؤسسین حزب خالی گذاشته بودند.[16]

ایرج اسکندری

ایرج اسکندری در سال 1286 در تهران متولد شد. در سال 1304 برای ادامه تحصیل به فرانسه و شهر گرونیل رفت.[17]

در سال 1322 از طرف حزب توده ایران، کاندیدای انتخابات مجلس شورای ملی شده و به نمایندگی مردم ساری در دوره چهاردهم منصوب شد و در مجلس نیز عضو فراکسیون حزب توده بود.[18] در سال 1325 در کابینه‌ی ائتلافی احمد قوام به وزارت بازرگانی و پیشه و هنر منصوب شد.[19] در سال 1363 در آلمان شرقی درگذشت .[20]-[21]

محترم اسکندری

محترم اسکندری دختر شاهزاده علیخان «محمدعلی میرزا اسکندری» در سال 1274 متولد شد.[22] نزد پدرش علوم مخنلف را آموخت. مدتی نیز در محضر میرزا علی محمدخان محققی به تکمیل زبان فرانسه و ادبیات و تاریخ پرداخت. چند سال به همین منوال گذشت تا اینکه میرزا علی محققی دلبسته‌ی محترم اسکندری شده از او خواستگاری کرد و با هم ازدواج کردند.[23] پدر محترم اسکندری از آزادی خواهان مبارز بود که سال‌ها قبل از انقلاب مشروطیت با سایر روشنفکران «انجمن آدمیت» را تأسیس کرده بود. وی از کودکی با دوستان و اطرافیان پدرش درباره محرومیت‌های زنان بحث و مجادله می‌کرد و در کل روحیه ناآرام و طوفانی داشت.[24]

بعد از انقلاب مشروطیت خانم اسکندری با وجود انتظار زیادی که از این حرکت انقلابی برای احقاق حقوق زنان داشت، به خواسته قلبی خود نرسید، لذا قدم در میدان مبارزه گذاشت. محترم اسکندری مدیر مدرسه شماره 35 دولتی در ناحیه قنات آباد بود.[25] او در روز 10 بهمن 1301[26] تعدادی از خانم‌های روشنفکر را برای حضور در جلسه امتحانات شاگردان مدرسه دعوت کرد. پس از حضور آنان و اتمام امتحان سخنرانی پرشوری راجع به پیشرفت‌ها و اختراعات حیرت‌انگیز علمی اروپاییان ایراد نمود و با چشمان‌گریان پیشرفت‌های زنان دنیا را با زنان ایرانی مقایسه کرده و از بی‌حسی و عدم شناخت زن‌ها و خطراتی که برای آینده ملت و مملکت در پیش است، توضیحاتی را اعلام داشت. زنان حاضر در همان جلسه دست دوستی و اتحاد به او داده و با او عهد و پیمان بستند که برای پیشرفت مقاصدش او را کمک کنند و در همان زمان جمعیت «نسوان وطن خواه» را تشکیل دادند. محترم اسکندری با کمک همین افراد مجله «نسوان وطن خواه» را تاسیس کرد و اولین شماره آن در 26 صفحه در سال 1302 منتشر شد. مطالب درج شده در مجله غالبا مربوط به زنان و فرهنگ خانوادگی و اجتماعی و اصلاحات شخصیتی زنان و مخصوصا در مورد مسائل زناشویی و ازدواج بود. این مجله تا سال 1305 منتشر شد.

اثر مبارزات محترم اسکندری در مورد مسایل زنان و آزادی‌های آنان در آن روزها آنقدر عمیق و مهم بود که بر روی منابر و تکیه‌ها هم صحبت از اقدامات وی می‌شد و بعضا دشنام‌های بسیار زشتی به او می‌دادند، به عنوان مثال روزی یکی از روحانیون بر روی منبر گفت: این جمعیت می‌خواهند چادر از سر زنان بردارند! همین حرف باعث شد که مردم، محترم اسکندری را سنگسار کنند. محترم اسکندری انرژی زیادی برای مبارزه با این گونه محدودیت‌ها و کوته فکری‌ها صرف کرد و هر روز مطالب مجله را بهتر و ناب‌تر می‌کرد به عنوان مثال در قسمت ادبی مجله از زنان شاعر مشهور جهان مطالب جالبی می‌نوشت. خانم اسکندری در تمام جلسات جمعیت بانوان شرکت می‌کرده آن‌ها را به ترویج معارف تشویق می‌کرد. در سال 1302 عمل جراحی روی استخوان پشت انجام داد[27] و در تیرماه سال 1304 در تهران درگذشت. پس از فوت محترم اسکندری عملکرد جمعیت بانوان کمرنگ شد به طوری که یک سال بعد از فوت وی مجله نیز چاپ نمی‌شد.

عباس اسکندری

عباس اسکندری سال 1276 در تهران متولد شد و برای ادامه تحصیل به اروپا رفت و در همان جا لیسانسش را در رشته‌ی حقوق دریافت کرد.[28] به دعوت خواهرزاده‌اش ایرج اسکندری عضو کمیته مرکزی حزب توده شد. روزنامه سیاست که عباس اسکندری صاحب امتیاز آن بود ارگان حزب توده بود.[29] در سال 1324 که قوام بر سر کار آمد به فرمانداری تهران منصوب گردید.[30]

در انتخابات دوره پانزدهم خود را کاندیدای شهر همدان کرد و از آن شهر به وکالت مجلس منتخب گردید.[31] بعد از مجلس پانزدهم دیگر به مجلس راه نیافت و در سال 1334 درگذشت.[32]-[33]

یحیی اسکندری

شاهزاده یحیی میرزا اسکندری سال 1296 در تهران متولد شد. پدرش محسن میرزا کفیل‌الدوله از رجال و کارگزاران دولت بود. وی به تحصیل علوم مختلف علاقه بسیار داشت به همین دلیل هر روز به کتابخانه شخصی پدربزرگش می‌رفت و در مورد تاریخ عمومی ایران و جهان و خیلی مسائل دیگر مطالعه می‌کرد. پس از چند سال که از دارالفنون فارغ‌التحصیل شد به عنوان مترجم اداره گمرک، به کردستان رفت، پس از چندی رئیس گمرک شد و مدت دو سال در همین پست باقی ماند. بعد از آن مفتش گمرک کردستان و کرمانشاه شد. با تأسیس صندوق مالیه به ریاست صندوق مالیه و نظارت امور صندوق‌های لرستان و کردستان رسید. از آنجا به شیراز رفته و رئیس صندوق مالیه شد. با به سلطنت رسیدن محمدعلی شاه و در پی آن برچیده شدن صندوق مالیه، اسکندری به تهران احضار شد و به ریاست تفتیش کل محاسبات گمرک ایران منصوب شد. در همان زمان عضو کانون «جامع آدمیت» شد.[34] وی با کمک سلیمان میرزا و میرزا محمد خراسانی هفته‌نامه حقوق را منتشر کردند که در انتشار افکار کانون سهیم بود.[35]

کوشش‌های وی علیه شاه و کارگزاران از طریق روزنامه‌نگاری و سخنرانی ادامه داشت. وی موجبات نگرانی شاه را فراهم کرد.[36] پس از به توپ بسته شدن مجلس در 25 جمادی‌‌الاول 1326ه، یحیی دستگیر و به باغ شاه منتقل شد[37] و پس از مدتی آزاد شد و به گمرک آستارا برده شد.[38] پس از فتح تهران، به پایتخت بازگشت و با شرکت در انتخابات مجلس، نماینده تهران شد؛ اما پیش از افتتاح مجلس، در روز جمعه 14 شوال 1327ه درگذشت.

مقاله

نویسنده سيد مرتضي مير تبار
جایگاه در درختواره تاریخ ایران بعد از اسلام

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

Powered by TayaCMS