دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

غزوه خیبر

No image
غزوه خیبر

كلمات كليدي : تاريخ، رسول خدا(ص)، يهوديان، خيبر، علي(ع)، مرحب

نویسنده : سيد علي اكبر حسيني

منطقه خیبر در 8 منزلی شمال مدینه واقع شده و سرزمینی است دارای هفت قلعه و مزارع و نخیلات بسیار. خیبر در زبان عبری به معنای قلعه است و چون این منطقه بواسطه این قلاع هفتگانه در بر گرفته شده بود به آن خیبر می‌گفتند.[1]

حرکت بسوی خیبر

با صلح حدیبیه پیامبر اکرم(ص) از جانب نیرومندترین و سرسخت‌ترین دشمنان خود یعنی قریش آسوده خاطر گشت. از این‌رو فرصتی به دست آمد تا کار دیگر دشمنان یعنی یهودیان و قبایل نجد را یکسره سازند تا امینت و آرامش را بیش از پیش در جامعه اسلامی بگسترانند. در این میان خیبر مرکز آشوب‌های نظامی و تحریکات و جنگ افروزی‌ها علیه مسلمانان بود.

رسول‌خدا(ص) پس از مراجعت از حدیبیه، حدود یک ماه در مدینه به سر بردند.[2] پس از آن در باقیمانده ماه محرم سال هفتم هجری، رهسپار جنگ با یهودیان خیبر که همچنان به کارشکنی و تحریک دشمنان اسلام مشغول بودند، از مدینه خارج شدند.[3] پیامبر(ص) در این جنگ از مسلمانان اعراب اطراف مدینه نیز خواستند که در جنگ شرکت کنند.[4] در این جنگ عده‌ای از کسانی که در حدیبیه از همراهی پیامبر(ص) خودداری کرده بودند به امید کسب غنیمت با حضرت همراه شوند. رسول‌خدا(ص) فرمودند: «هیچ کس با ما به جهاد نیاید؛ مگر اینکه به راستی مشتاق جهاد در راه خدا باشد» و فرمودند که این مطلب را جارچی‌ها به اطلاع عموم برسانند.[5] چون مسلمانان برای نبرد با یهودیان خیبر آماده شدند این مساله برای یهودیان مدینه بسیار گران آمد. نقل شده هر یک از یهودیان مدینه که از مردم طلبی داشت اصرار به وصول آن می‌کردند.[6] حضرت(ص) سباع بن عرفطه غفاری را جانشین خود در مدینه کرده،[7] به سوی خیبر حرکت کردند. رسول‌خدا(ص) ابتدا از مدینه رهسپار «عصر» که کوهی است میان مدینه و وادی فرع، شدند سپس از آنجا به صهباء که در یک منزلی خیبر قرار داشت رفته و از آنجا تا وادی رجیع پیش رفتند.[8] با این کار حضرت ارتباط بین یهودیان خیبر و قبیله همپیمانش ـ غطفان ـ را قطع کردند.[9] قبیله غطفان با شنیدن لشکرکشی حضرت برای کمک به یهودیان خیبر، آماده شدند و تا یک منزل هم پیش رفتند ولی از ترس اینکه لشکر اسلام در غیابشان به خانه و دیارشان حمله کند و زن و بچه‌هایشان را به اسارت ببرند به خانه‌های خود بازگشته دست از یاری یهودیان برداشتند.[10]

ایشان بدون اینکه قصد خود را با کسی در میان بگذارند شب هنگام به پای قلعه خیبر رسیدند.[11] چون صبح شد رسول‌خدا(ص) به سپاه خود، فرمان آماده‌باش داده جلوی درب قلعه، منتظر ماندند. یهودیان چون هر روز، قلعه‌های خود را گشودند و با بیل و تیشه و دیگر وسایل کار، بیرون آمدند به ناگاه پیامبر(ص) و سپاهیانش را در برابر خود دیدند و وحشت‌زده فریاد زدند: «این محمد(ص) است که با سپاهیانش آمده» از این‌رو به قلعه‌ها فرار کردند و درهای آنها را بستند.[12]

رسول‌خدا(ص) چون ترس‌ آنان را دید آن را به فال نیک گرفته فرمودند: الله اکبر خبیر ویران شد ...[13]

خیبر از دو بخش تشکیل می‌شد: بخش اول پنج قلعه بزرگ را شامل می‌شد: ناعم، صعب بن معاذ، زبیر،[14] ابیّ و نزار. سه قلعه اول در منطقه‌ای به نام نطاة و دو قلعه دیگر در منطقه‌ای به نام شقّ قرار داشتند.[15] بخش دوم معروف به کتیبه دارای سه قلعه مستحکم بود قموص، وطیح، سلالم،[16] علاوه بر این قلعه‌ها در خیبر قلعه‌های کوچکتری نیز وجود داشتند که به اهمیت قلعه‌های فوق نبودند.

جنگ آغاز می‌شود

مسلمانان جنگ را از جنوب «نطاة» شروع کرده سپس به شمال آن کشاندند تا اینکه آن را فتح کردند[17] اولین قلعه‌ای که در این منطقه فتح شد «ناعم» بود.[18] این قلعه که خود از چند قلعه تشکیل یافته بود از سخت‌ترین و دشوارترین این دژها بود[19] و به جهت موقعیت استراتژیکی‌اش در خط مقدم دفاعی یهودیان، قرار داشت از این جهت فتح این قلعه از اهمیت بسیاری برخودار بود جنگ شدت گرفت، کار گره خورده بود رسول‌خدا(ص) پرچم جنگ را که پرچم سفیدی بود به دست ابوبکر داد و او را برای فتح آن فرستاد؛ ولی او نتوانست کاری از پیش ببرد و بازگشت فردایش پرچم را به دست عمر بن خطاب دادند؛ اما او نیز شکست خورده، عقب نشست.[20] رسول‌خدا(ص) فرمود: «لا دفعن( لأعطینّ) لرایة غدا ان شاء الله الی رجل کرار غیر فرار یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله لا ینصرف حتی یفتح الله علی یده. فردا اگر خدا بخواهد پرچم را به دست مردی بسیار حمله کننده‌ا‌ی که فرار نمی‌کند می‌سپارم که خدا و رسولش را دوست می‌دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست می‌دارند و برنمی‌گردد تا اینکه خداوند بدست او قلعه را فتح می‌کند»[21]

هر کس دل به گرفتن پرچم بسته بود و هر کدام این آرزو را در ذهن خود می‌پروراندند[22] تا اینکه فردای آن روز رسول‌خدا(ص)، علی(ع) را طلبیدند. ایشان به درد چشم مبتلا بودند اصحاب ایشان را در حالی‌که پارچه‌ای بر روی چشمانش بسته بود نزد رسول‌خدا(ص) آوردند حضرت آب دهان مبارکش را به چشمان ایشان مالیدند.[23] سپس فرمودند: «این پرچم را بگیر و پیش برو تا خدا قلعه را برایت بگشاید». سپس برای او و یارانش دعا فرمودند. حضرت(ع) پرچم را گرفته به سرعت به سوی قلعه روانه شد تا اینکه به پای قلعه رسید حضرت پرچم را در وسط سنگ‌هایی که پای قلعه بود در زمین فرو بردند.[24] نخستین کسی که از یهودیان به جنگ مسلمانان آمد حارث برادر مرحب خیبری بود مسلمانان با دیدن او، پا به فرار گذاشتند؛ اما علی(ع) ماندند و با او جنگیدند و او را به هلاکت رساندند همراهان حارث، به سوی قلعه گریختند و در را بستند.[25] در این هنگام مرحب در حالی‌که کلاه خودی یمنی داشت و سنگی سوراخ شده به اندازه تخم مرغ بر سر داشت رجزخوانان بیرون آمد و مبارز طلبید، علی(ع) نیز به رجز او پاسخی درخور داد سپس ضرباتی بین آن دو رد و بدل شد تا اینکه علی(ع) ضربتی بر مرحب زد که سنگ و کلاه خود و سر او را تا دندانهایش شکافت.[26] پس از آن ایشان به سوی قلعه حمله‌ور شدند مردی یهودی ضربتی زد که سپر از دست حضرت(ع) افتاد،[27] پس علی(ع) یکی از درهای قلعه را گرفت و آن را از جا کند[28] و سپر خویش قرار داد و همچنان در دست او بود و می‌جنگید تا اینکه قلعه فتح شد آنگاه در را انداختند. ابورافع غلام پیامبر(ص) می‌گوید: «بعد از جنگ من و هفت نفر دیگر سعی کردیم در را سر جایش قرار دهیم نتوانستیم»[29]

دیگر قلعه‌ای که بدست مسلمانان فتح شد قلعه صعب بن معاذ بود. عده‌ای از مسلمانان به فرماندهی حباب بن منذر به این قلعه حمله کردند جنگ شدیدی در گرفت و سه روز قلعه در محاصره مسلمانان قرار گرفت تا اینکه سرانجام این قلعه نیز فتح شد.[30] بسیاری از یهودیان این قلعه، به قلعه زبیر گریختند.[31] سپس پیامبر(ص) به همراه دیگر مسلمانان به قلعه زبیر رفتند و آنجا را نیز به محاصره درآوردند. این قلعه بسیار بلند و در بالای بلندای قله‌ای قرار داشت که نه اسب می‌توانست به آنجا برود و نه پیاده.[32] رسول‌خدا(ص) سه روز آنها را در محاصره گرفت تا اینکه به کمک مرد یهودی به نام «غزال»،[33] حضرت(ص)، راه رسیدن آنها را به آب، قطع کردند آنها به واسطه تشنگی نتوانستند مقاومت کنند از این‌رو از قلعه بیرون آمده جنگیدند؛ اما شکست خوردند و این قلعه که آخرین قلعه در منطقه «نطاة» بود بدست مسلمین فتح شد.[34]

بعد فتح این منطقه که از سرسخت‌ترین و جری‌ترین افراد یهودی بودند، حضرت پیامبر(ص) آهنگ منطقه «شقّ» نمود. آنجا هم چندین قلعه با ساز و برگ فراوان بود.[35] اولین قلعه، قلعه «ابیّ» بود که حضرت رسول(ص) آن را محاصره کردند و پس از مدتی آنجا را نیز فتح کردند.[36]

«سمران»[37] و «نزار» نیز دیگر قلعه‌هایی بودند که در این منطقه، یکی پس از دیگری به تصرف سپاه اسلام درآمد.[38] قلعه‌های کوچکتر و کم‌اهمیت‌تری نیز در این منطقه، وجود داشت که اهالی آنها به قلعه‌های منطقه کتیبه و وطیح و سلالم گریختند.[39]

قلعه قموص در ناحیه کتیبه، اولین قلعه‌ای بود که بدست مسلمانان فتح شد. یهودیان وارد این قلعه شده بودند و نه مبارزه می‌کردند و نه بیرون می‌آمدند از این‌رو حضرت تصمیم گرفتند از منجنیق برای فتح آنجا استفاده کنند.[40] از این قلعه که دژ فرزندان ابی‌الحقیق بود زنانی به اسارت درآمدند که صفیه دختر حیی بن اخطب[41] همسر کنانة بن ربیع بن‌ابی‌الحقیق و دو دختر عمویش از جمله آنان بودند.[42]

آخرین قلعه‌هایی که فتح شد، قلعه‌های وطیح و سلالم بودند که پس از بیش از ده روز محاصره،[43] چون توان مقاومت در خود ندیدند، تسلیم شده از رسول خدا(ص) درخواست کردند که اموالشان را در برابر حفظ جان خود و آزادی زنان و بچه‌هایشان برجا گذارند و از آنجا کوچ کنند، حضرت نیز پذیرفتند.[44] در پی تسلیم خیبر، یهودیان فدک نیز به همین ترتیب خود را تسلیم حضرت رسول‌خدا(ص) کردند.[45]

1400 نفر از مسلمانان به همراه دویست اسب،[46] با شعار «یا منصور أمت»[47] در این غزوه شرکت کرده بودندکه 15 نفر از آنان در این جنگ به شهادت رسیدند.[48]

حوادث مهم پیرامون فتح خیبر

بعد از فراغت از کار خیبر رسول‌خدا(ص) به سوی وادی‌القری حرکت کردند و بعد از چند روز فاتحانه، به مدینه بازگشتند.[49]

بعد از فتح خیبر، جعفر بن ابیطالب به همراه مسلمانانی که به حبشه هجرت کرده بودند، به مدینه آمدند.[50] رسول‌خدا(ص) به استقبال او برخاست و جعفر را در آغوش گرفته میان ابروانش را بوسید و فرمودند: «نمی‌دانم امروز به کدامیک بیشتر خوشحال باشم، به فتح خیبر یا آمدن تو.»[51]

سوء قصد به جان رسول‌خدا(ص)، توسط زینب دختر حارث یهودی از دیگر حوادث مهم بعد فتح خیبر بود. او گوسفندی زهرآلود برای پیامبر(ص) آورد تا بدین وسیله ایشان را به شهادت برساند؛ اما حضرت متوجه قصد پلیدش شدند و از خوردن آن، خودداری کردند.[52]

مقاله

نویسنده سيد علي اكبر حسيني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

Powered by TayaCMS