دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

دعوت علنی

No image
دعوت علنی

كلمات كليدي : رسول خدا(ص)، دعوت علني، قريش، استهزاء، شكنجه

نویسنده : سيد علي اكبر حسيني

مرحله دعوت علنی از سخت‌ترین و دشوارترین مراحل دعوت الهی پیامبر گرامی اسلام به شمار می‌آید. حضرت(ص)، با پشت سرگذاشتن مرحله تبلیغ پنهانی و فراهم آوردن زمینه‌های دعوت علنی، آشکارا به تبلیغ دین اسلام، همت گماشتند؛ ایشان سعی و کوشش بسیار مبذول داشته، سختی‌های بسیار، به جان خریدند، آزارها دیدند؛ اما مقاوم و استوار به راه‌شان، ادامه دادند، تا اینکه دین آسمانی‌اش رفته رفته همه جا را فرا گرفت.

آغاز دعوت علنی

رسول‌خدا(ص) دعوت علنی خود را در مرحله اول با نزول آیه «و انذر عشیرتک الاقربین»،[1] با دعوت از خویشاوندان خود آغاز کردند.[2] این کار بسیار سخت و دشوار بود؛ چرا که سران قریش به آسانی حاضر نمی‌شدند، دست از بت‌پرستی بردارند و به نبوت حضرت(ص) اقرار کنند. پس به امیرالمؤمنین علی(ع) دستور دادند تا غذایی فراهم کنند؛ سپس بزرگان بنی‌هاشم و بنی‌عبدالمطلب را دعوت کردند. در این جلسه حضرت(ص) امر پروردگارش درباره انذار خویشان خود را اعلام کردند و به آنان فرمودند که «هر که با ایشان بیعت کند برادر و وصی و وزیر ایشان خواهد بود»؛ اما جز علی(ع) کسی به این خواسته حضرت(ص) جواب مثبت نداد.[3]

بعد از آن که پیامبر(ص) نزدیکانش را انذار کرد، امر نبوتش بیش از پیش در مکه منتشر شد.

روایت شده پس از نزول این آیه شریفه و انذار نزدیکان، پیامبر(ص) بر بالای کوه صفا ایستادند و فریاد زدند: «یا صباحاه» (خبر مهم)؛ قریشیان در اطرافشان جمع شدند و گفتند تو را چه شده است، فرمود: «اگر به شما خبر دهم که دشمنی امشب یا فردا صبح به شما حمله می‌کند، مرا تصدیق می‌کنید؟» گفتند: «بله» فرمود: «من ترساننده شما از عذابی دردناک هستم».[4] سپس ادامه داد و فرمودند: «ای مردم؛ رهبر و پیشرو به اهلش دروغ نمی‌گوید، قسم به خدایی که هیچ پروردگاری جز او نیست، من رسول‌خدا(ص) به سوی شما به طور خاص و به سوی تمام مردم به طور عام هستم به خدا قسم که شما می‌میرید چنان که می‌خوابید و بعد از مرگ برانگیخته می‌شوید چنان که از خواب بیدار می‌شوید و محاسبه می‌شوید چنان که عمل می‌کنید و در مقابل کارهای نیک پاداش داده می‌شوید و در مقابل کارهای زشت عذاب داده می‌شوید و بهشت و جهنم ابدی هستند و شما اولین کسانی هستید که انذار شده‌اید.»[5]

بعد از گذشت مدتی، با نزول آیه:

«فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشرکین انا کفیناک المستهزءین»[6]

«رسول‌خدا(ص)، مرحله‌ای دیگر از دعوت علنی را به مرحله اجرا درآوردند.»

با آشکار شدن دعوت الهی رسول‌خدا(ص)، تمام مردم درباره دعوت آن حضرت صحبت می‌کردند و این امر بر کسی از اهل مکه مخفی نمانده بود. حتی اخبار آن به خارج مکه نیز سرایت کرده بود.[7] با این حال در ابتدا با مخالفت‌های چندانی از سوی قریش روبرو نگردید.[8]

ابن‌اسحاق نقل می‌کند که «هنگامی که رسول‌خدا(ص) شروع به دعوت مردم به اسلام کرد و امرالهی را آشکار نمود، قومش او را از خود طرد نکردند و به مقابله با او بر نخاستند تا اینکه بت‌پرستی را عیب دانست[و نیاکانشان را مذمت کرد و خبر داد که آنان در آتشند] مشرکان این کار را منکری بزرگ برای خویش بر شمردند و به طور جمعی به مخالفت و دشمنی با او برخاستند»، آشفتگی و اعتراض مردم مکه به این دلیل بود که فهمیده بودند که معنای حقیقی ایمان چیزی نیست، جز نفی همه خدایان دروغین و ایمان به پروردگاری قادر و بی‌همتا، یعنی نفی آن سیادت و بزرگی‌ای که به شیوه آیین و دین جاهلی به دست آورده بودند، یعنی سلب تمام اختیارات جاهلی و پذیرش فرمانبرداری کامل از خدا و رسولش. از این رو با تمام توان، به اذیت و آزار ایشان و دیگر مسلمانان پرداختند.[9] حضرت(ص) با وجود همه این مخالفت‌ها با نرمی و مدارا به طرح دعوت و عرضه اصولی که به آن دعوت می‌کرد، می‌پرداختند.[10]

رفتن قریش نزد ابوطالب

بزرگان قریش، چون دیدند که پیامبر(ص) از دعوت خویش دست بر نمی‌دارد، ابتدا، نزد ابوطالب رفته، جهت حل و فصل مسالمت‌آمیز مسأله، با ابوطالب به گفتگو پرداختند؛[11] آنان گفتند: «ای ابوطالب برادرزاده‌ات خدایان ما را ناسزا می‌گوید و بر دین ما عیب می‌گیرد و عقول ما را سبک می‌شمارد و پدران ما را گمراه می‌داند؛ یا وی را از این کار برحذر دار یا او را به ما واگذار.»[12] ابوطالب در پایان این دیدار، با خوشرویی و ملاطفت آنها را راضی و سپس روانه کرد.[13] پیامبر(ص) همچنان به کار تبلیغ و انجام رسالت خویش مشغول بود تا اینکه رفته رفته بار دیگر کار مخالفت قریش با آن حضرت، بالا گرفت.[14] سران قریش راهی نیافتند جز آنکه دوباره نزد ابوطالب رفته، با او گفتگو کنند. این بار آنها با شدت بیشتری از او خواستند تا مانع فعالیت‌های حضرت شود.[15] حتی سعی کردند به وسیله تطمیع حضرت(ص)، با مال و املاک و...، ایشان را از ادامه دعوتش، منصرف کنند؛[16] اما حضرت، در جواب گروه قریش فرمودند: «به خدا قسم اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند از دعوت خویش دست بر ندارم و از پای نخواهم نشست تا خدا دین مرا رواج دهد یا جان بر سر آن گذارم.»[17] جواب پیامبر(ص) سران کفر را از پذیرفته شدن هر گونه پیشنهادی، مأیوس کرد از این زمان به بعد قریش که در تمام برخورد‌های خود تا حدودی احترام پیامبر(ص) را حفظ کرده و متانت خود را از دست نداده بودند، تصمیم گرفتند به هر قیمتی که شده از نفوذ آیین او جلوگیری کنند. پس در مخالفت با رسول‌خدا(ص) هم‌ قسم شدند و تصمیم گرفتند که فرزندان و افراد قبیله خویش را از مسلمانی برگردانند.[18] آنان قبایل خود را ملزم کردند که در قبیله خود جستجو کنند و هر کس را که به دین اسلام در آمده، بیازارند.[19] قریشیان عده‌ای جاهل و نادان و اوباش را تحریک کرده بودند تا در صدد تکذیب و آزار پیامبر(ص) برآیند و خود نیز او را به شاعری و جادوگری و دیوانگی متهم ساختند.[20] کار بر پیامبر(ص) و کسانی که ایمان آورده بودند سخت شد.[21] مشرکان چون قادر به اذیت کردن مسلمانانی که از حمایت عشیره خود برخوردار بودند، نبودند پس به سخت‌ترین وجهی به آزار و اذیت ضعفای مسلمانان پرداختند[22] و انواع شکنجه‌ها را نسبت به آنان روا می‌داشتند، برخی را می‌زدند، گروهی را به گرسنگی می‌آزردند و جمعی را برهنه بر روی ریگ‌های داغ و تفتیده مکه می‌خواباندند.[23]

قریشیان که با استهزاء و آزار و ارعاب، سعی در جلوگیری از ادامه کار حضرت(ص) کرده بودند،[24] با مرگ ابوطالب به این آزارها و شکنجه‌ها شدت بخشیدند تا حدی که عده‌ای از مسلمانان مجبور شدند به حبشه هجرت کنند. حضرت نیز با فراهم شدن مقدمات سفر، به مدینه هجرت کردند.

استهزاء کنندگان حضرت(ص)

به نقلی پنج نفر از قریشیان، به نامهای ولید بن مغیره مخزومی، عاص بن وائل سهمی، اسود بن عبد یغوث زهری، اسود بن مطلب و حارث بن طلاطله ثقفی، بیش از همه پیامبر(ص) را مورد تمسخر قرار می‌دادند[25] و به نقلی دیگر، استهزاء کنندگان پیامبر(ص) هفده نفر بر شمرده شدند که همگی به شدیدترین وجهی به هلاکت رسیدند.[26] ولید بن مغیره از سرسخت‌ترین این دشمنان بود. گروهی از قریش نزد او که مردی مسن و با تجربه بود و در مراسم حج شرکت کرده بود، جمع شدند. او به آنها گفت: «ای جماعت قریش موسم حج فرا رسیده و گروه‌های عرب به زودی به مکه روی می‌آورند آنها مسأله دعوت محمد(ص) را شنیده‌اند، پس نظر واحدی را اتخاذ کنید و متفاوت صحبت نکنید که باعث تکذیب همدیگر شوید و قول همدیگر را رد کنید.»[27] گفتند: «چه بگوییم» گفت: «بهترین حرفی که می‌توانید، بگویید این است که او را افسونگر بخوانید که سخنان سحر انگیز آورده است.» [28] قریش از نزد ولید بیرون رفته سر راه کاروانیان نشسته به هر که برخورد می‌کردند او را از تماس گرفتن با رسول‌خدا(ص) برحذر داشته و از سحر و جادوی آن حضرت بیمناکش می‌ساختند.[29]

گویا این اختلاف آراء و اقوال بین کفار قریش در مورد پیامبر(ص)، در موسم اول حج صورت گرفته بود و ولید بن مغیره سعی داشته این اختلاف را از بین برده و گفته‌هایشان را علیه رسول‌خدا(ص)، در یک جهت متمرکز کند.

ابولهب نیز از دیگر دشمنانی بود که حضرت را به شدت آزرده خاطر می‌ساخت، او ضمن ریختن خار و خاشاک و احشای حیوانات بر سر و روی پیامبر(ص)، مانع از انجام تبلیغ از سوی حضرت می‌شد او به دنبال حضرت می‌رفت و فریاد می‌زد: «ای مردم، این مرد شما را از دین خود و دین پدرانتان نفریبد.»[30]

مقاله

نویسنده سيد علي اكبر حسيني

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

مطلب مکمل

سلسله کتب موسوعه كلمات الرسول الاعظم (ص) ⠕ جلدي)

سلسله کتب موسوعه كلمات الرسول الاعظم (ص) (15 جلدي)

پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آله) روح همه انبياء اولياء و شهدا بوده و جان اين جهان است. شريعت او كامل ترين و جامع ترين شريعت ها و در بردارندة همة جنبه هاي فردي و اجتماعي آنان مي باشد، از اين رو چون خود، اعظم رسولان است شريعت او نيز اعظم شرايع است و سيره هاي رفتاري و سلوك هاي فردي و اجتماعي او آيينة تمام نماي انبياي الهي است و سخنان او پيام رسان عظيم ترين مفاهيم الهي و راهنماي كمال و سعادت براي انسان ها است؛ فهم سخنانش انسان ها را از ظلمت ها جهل به نور هدايت مي كشاند و فرموده هايش با فطرت انسان ها هموار بوده و به دل و جان آنها روح عبوديت و ذكر حق القا مي كند.

جدیدترین ها در این موضوع

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

اهمیت شعار سلاح هسته‌ای ندادن در اذهان عمومی

در تقابل ایران با اسرائیل و آمریکا، همیشه گزینه حمله اتمی چالش‌برانگیز بوده و هست. عده‌ای می‌گویند: وقتی آمریکا و اسرائیل به عنوان دشمن اصلی ما سلاح اتمی دارند و تجربه نشان‌داده، اگر لازم شود هیچ تعارفی در استفاده از آن ندارند، پس ما هم باید سلاح اتمی داشته باشیم.
باغ خسروشاهی

باغ خسروشاهی

کی از شبهاتی که در سال‌های اخیر سبب تحریف امام در ذهن نسل جوان شده است این ادعا است که برخی می‌گویند امام در باغ‌های بزرگ و مجلل اطراف جماران زندگی می‌کردند و بااین‌وجود در رسانه‌ها به مردم یک‌خانه کوچک و ساده به‌عنوان محیط زندگی ایشان نمایش داده می‌شد
دوگانه نهضت و نظام

دوگانه نهضت و نظام

برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم.
چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

چرا ظهور حاج قاسم، خارج از نظم جمهوری اسلامی امکان تاریخی ندارد؟

شهید سلیمانی بی‌شک در زمره شخصیت‌هایی است که جامعه ایرانی بشدت از وی متأثر خواهد بود. احتمالاً در طول تاریخ هیچ بدرقه‌ای به میزان تشییع پیکر او شکوهمند نبوده است.
آب و برق مجانی می‌شود!

آب و برق مجانی می‌شود!

Powered by TayaCMS